نویسنده:
بازدید: 1349 بازدید
درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم

درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم

من به طور قطع متقاعد شده ام  وقتی که چیز ناخوشایند اتفاق می افتد ، یا ناامید می شوم ، یا در تصمیم گیری اشتباه می کنم ، همیشه می توانم به نوعی از تجربه آن سود ببرم.دیگر در مقابل ناامیدی مانند قبل عکس العمل نشان نمی دهم ، زیرا می دانم می توانم از هر چه اتفاق بیفتد ، خوب یا بد ، بهره مند شوم.

به طور مثال:

من و همسرم تصمیم گرفتیم با دو پسر مان به یک سفر دریایی طولانی مدیترانه  به کارونیا برویم تا در آن مدت فرصت داشته باشم مقداری مطلب درباره اولین پیش نویسهای کتابم بنویسم .کتابهای دیگری نیز در سفرهای قبلی نوشته بودم و در انتظار تعطیلاتی برای این کار تفریحی بودم .هنگام بستن بارها ، تمام مطالب و مراجع مهم را که لازم داشتم ( یادداشت ها ، فهرست مطالب ، دو فصل شده کتاب ، کتابها و شرح سوابق )در یک کیف دستی چرمی قرار دادم .روز قبل از حرکت برای تحویل چمدانهایمان به اسکله رفتم . مدیر قسمت چمدانها پیشنهاد کرد که همه چیز  بجز کیف دستی ام را به او بسپارم و توصیه کرد آن را روز بعد همراه خودبه کشتی ببرم .وی گفت امکان  گم شدن  آن وجود دارد ، مخصوصاً بعد از اینکه به او گفتم آن کیف ارزش دارد یا در واقع ، محتویاتش برایم اهمیت دارند.در نتیجه آن را به صندوق عقب  اتومبیلم برگرداندم و تصمیم گرفتم پیشنهاد او را انجام دهم . اکنون باید متوجه شده باشید که برایم چه اتفاقی افتاد.ما در کشتی بودیم ، چمدانها را به اتاق خصوصی مان آورده بودند ولی کیف دستی چطور ؟مثل اینکه آب سردی روی من ریخته شد وقتی دریافتم فراموش کرده ام آن را از صندوق عقب اتومبیلم بیرون بیاوریم و اینکه اتومبیلم را برای مدت مسافرت به منزل خواهرم در نیوجرسی برده بودم .

درباره اختلال شخصیت پارانوئید
توصیه برای مطالعه
درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم
درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم

درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم

عکس العمل فوری من ، عجزی جبران ناپذیر بود . احساس کردم  که سفرم خراب شده ، و دیگر قادر نیستم ساعاتی  از هر روز را روی پیش نویس کتابم کار کنم .بزودی به خاطرم خطور کرد که اگر من در تمام مدت سفر این رفتار را ادامه دهم و اجازه دهم این فکر مرا افسرده کند نه تنها برای همسر و پسرانم منصفانه نیست ،بلکه با لذت نبردن از این مسافرت که مقصود اولیه هر تعطیلاتی است مسائل را بدتر خواهم کرد.سعی کردم  با اصول عقلی خود را توجیه کنم که مسلماً به صورتی نیمه خود آگاه خواسته ام کیف دستی ام را فراموش  کنم تا بهانه ای برای آرامش واقعی و گذراندن ایامی خوب داشته باشم . ولی به عنوان یک روانشناس از این حقیقت آگاه بودم که صرفاً با ضمیرنیمه خود آگاه خود بازی می کنم .توجیه کردن خود با اصول عقلی راه حال من نبود . بالاخره ، در خواب ؛ این عقیده به خاطرم  رسیده که  چراحالا نمیتوانی روی کتابت کار کنی ؟ این فرصتی عالی است که از خود هیپنوتیزم استفاده کنی .

از طریق خود هیپنوتیزم می توانی فهرست مطالب را به خاطر بیاوری ، و آن را به عنوان یک راهنما به کار بری ، و نیز قادر خواهی بود هر روزهر چقدر که مایل هستی بنویسی ،زیرا منبع  بیشتر مطالب  در فکر توست و ممکن است کیف دستی و یادداشتهایت را فراموش کرده باشی ،ولی سرو فکرت را جا نگذاشته ای.همچنین نوشتن بدون امکان مراجعه  به  یادداشت ها ، چالشی بهتر خواهد بود و من مجبور خواهم شد به ایده های جدیدی  تکیه  کنم که ممکن است نوشته ای خلاق یا ملهم را به وجود بیاورد .وقتی صبح از خواب بیدار شدم ، همسرم متوجه  تغییر ناگهانی در خلق من شد و از من خواست امیدواری خود را حفظ کنم .تصمیم گرفتم محلی در کشتی پیدا کنم  که کسی مزاحمم نشود.

تفاوت استرس و اضطراب
توصیه برای مطالعه

همان طور که روی صندلی در عرشه کشتی نشسته بودم ، با چشمهای بسته ، روبرو آفتاب گرم با آرام سازی به حالت جذبه فرو رفتم و به خودتلقین کردم که فهرست مطالب را با تمام مندرجات فصل ها به یاد خواهم آورد و وقتی از حالت جذبه خارج شوم ، هر چه را به یاد بیاورم به انضمام مقداری نظریات که یک ماه پیش یا قبل از آن باعجله یادداشت کرده بودم به روی کاغذ خواهم آورد.به خود گفتم  این کار عملی خواهد شد ، می تواند عملی شود ، باید عملی شود ، من هیچ چیز را فراموشی نکرده ام ، همه چیز را دوباره به خاطر خواهم آورد . این شروع کار بود .

درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم
درمان ناامیدی از طریق خود هیپنوتیزم

حالا من فهرست مندرجات را دارم . روز بعد وقتی ما مادیرا را  به طرف کازابلانکا ترک کردیم و اقیانوس مانند دریاچه ای آرام بود ، من  به همان صندلی روی عرشه کشتی برگشتم .همسفران ما فکر می کردند که من چرت کوتاهی زده ام ، تنها عده کمی از آنها تشخیص داده بودند که من به یکی دیگر از جلسات  خود هیپنوتیزم  روی آورده ام .چیز دیگری برای نقل کردن وجود ندارد ، جز اینکه بگویم خود هیپنوتیزم مرا قادر ساخته  بود که بیشتر از آنچه  پیش بینی  کرده بودم ، بنویسم .چیزی که در اصل یک ناامیدی بود و خشنودی مسافرت و تفریح مرا تهدید می کرد ، دیگر عجزی هولناک ، یا مانع نبود . در عوض موهبتی بودکه اخمی  را به لبخندی مبدل ساخت .من ضمیر نیمه خود آگاهم  را نیز که در وهله اول شاید مسئول فراموش کردن من برای آوردن کیف دستی بود ، شکست دادم و این شاهدی دیگراز قدرت فکر شخص بود ،که نشان داد خود هیپنوتیزم در مواقع ناامیدی چه کاری می تواند انجام دهد و این کار برای من بسیار عالی بود.