مرکز هیپنوتیزم کابوک | انجمن هیپنوتیزم کابوک | بنیانگذار شعبان طاووسی ،پدر هیپنوتیزم 
چطور بر افسردگی و OCD غلبه کنیم؟
این مقاله در مورد مجموعه ایی از احساسات است که یک تکه نقاشی می تواند معنای تغییر و تحول را منتقل کند و از این رو تغییر دهد.
و شما شگفت زده خواهید شد که چگونه تنها یک نقاشی به یک دختر جوان کمک کرد تا بر افسردگی و OCD غلبه کند!
و چطور دست آخر پاسخ سؤالی را که سالها در آن گیر افتاده بود را دریافت کرد!
چگونه می توان بر افسردگی و وسواس غلبه کرد؟
“جهان همانطور که ما آن را ایجاد کرده ایم فرآیندی از تفکر ماست. بدون تغییر فکر ما، قابل تغییر نیست. ” – آلبرت انیشتین
یک صبح بارانی و در عین حال شاد بود که همه با نسرین در کوچین (یکی از شهرهای هندوستان) ملاقات کردیم ،
یک نوجوان از شهر زیبا و سبز کرالا. متاسفانه او از دانشگاه اخراج شده بود و پر از تردید و ناامیدی بود.مثل همه ی افراد گروه ،او وارد گروه شده بود تا معجزه ایی را تجربه کند ،معجزه ایی تحت عنوان “جادوی تغییر” توسط محمد رفیع. بعد از ظهر اولین روز کارگاه 5 روزه بود که نسرین خودش را به گروه ما معرفی کرد. و آنچه را که در این مدت برش گذشت با گروه به اشتراک گذاشت و این چیزی است که او گفته است :
“من به افسردگی و OCD مبتلا شده ام و نمی توانم مستقیم و با اعتماد به نفس به چشم مردم نگاه کنم ، وقتی صحبت می کنم می لرزم.من عاشق هنر هستم و اکنون حتی نمی توانم مداد را بلند کنم و یک خط ساده بکشم. من می خواهم شما به من بگویید آقای رفیع ، چطور میتوانم بر این افسردگی و OCD که بر خودم و کل زندگی ام سایه ایی سنگین انداخته غلبه کنم؟”
همه ما می توانستیم به وضوح درد را در چشمان مادرش که در اتاق حضور داشت ببینیم ، مادرش بسیار نگران بود، و حالش وخیم و جسمش خسته . اما بخاطر دخترش همچنان ایستاده.
یک مادر برای کمک به فرزند خود و برای غلبه بر ناکامی ها و ناامیدهایش و حتی افسردگی و OCD با هر محدودیتی که باشد میجنگد. آنها در جستجوی پاسخی به این سؤال بودند ،
چگونه می توان بر افسردگی و OCD غلبه کرد؟
تا اینکه سرانجام آنها به “رفیع و مبحث جنجالی جادوی تغییرش” رسیدند.
روز اول گذشت و همه ما توانستیم به راحتی عصبانیت
و گفتگوهای درونی ای که نسرین با خودش داشت را ببینیم. او وقتی در حال صحبت با مردم بود ، نمی توانست به چشم آنها نگاه کند.چانه اش را پایین نگه می داشت ،و حس او در این گروه بشدت مملو از ناراحتی و خودآزاری و روان رنجوری بود.و بزرگترین موضوعی که باعث رنجش و انزجار او در زندگی اش بود این بود که نمی توانست اتاق و دستشویی مشترک با کسی ،حتی نزدیکترین عضو خانواده یعنی مادرش داشته باشد.و اینها همگی علائم OCD و افسردگی را نشان میداد.
زندگی و حال و احوال این دختر جوان را با این نوع مسئله تصور کنید؛این نوع درگیری جانکاه می تواند مانع از تحصیل و روند رو به پیشرفتش شود.
حتی می تواند مانع از آن شود که زندگی زیبا و سرشار از خوشی و آرامش را تجربه کند!
حالا رفیع ،
نوبت توست که اعجاز قدرت خودت را نشان دهی
رفیع به خوبی می دانست که کدام داروی درمانگر و جادویی را از جعبه ی سحرآمیز خود درآورد
و گرداگر نسرین بچرخاند و او را از این وضعیت اسف بار نجات دهد.آنچه رفیع را منحصر به فرد می کند توانایی او در استفاده ی همزمان از “منطق و احساسات” است ،نیت خیرخواهانه ی او بدون قضاوت و همراه با عشق و همدلی برای تبدیل افراد با چنین معضلاتی به اشخاصی است که در طول زمان و در صحت و سلامت کامل بشود به آنها اعتماد کرد. با آنها همراه شد، مشارکت داشت و انتقال حس و انرژی های بینظیر میان آنها و اطرافیان شان صورت داد.
او بلافاصله مشکل اصلی را از طریق دانسته ها و مهارت های عالی کالیبراسیون خود تشخیص داد ،و او فوراً متوجه شد که اولویت اصلی شکستن صدای بلند و مهیب این باور خطرناک و بزرگی است که دائماً در سر نسرین صدا میکرد.
در هر حال ،
“این دختر مشکلات زیادی با خودش دارد”
روش های بکار گرفته شده توسط رفیع:
رفیع یک معتقد سفت و سخت و البته قدرتمند در شکستن باورها و عادت های غلط است .او به خوبی می داند که رمز موفقیت در گرو شکستن یک سری باورها و عادات غلط است که در ذهن نسرین سالهای سال است خونه کرده و با انرژی ذهن نسرین قوی و قوی تر شده است. و در طی 3 روز ، همه ما نمونه ای از یک به اصطلاح تردستی عالی را دیدیم که چگونه یک مربی خوب می تواند هوش و مهارت کشف و بکارگیری استعداد و قدرت نهفته در درون افراد را داشته باشد و میتواند آنها را به بهترین شکل خود تبدیل کند ، رفیع چیزی را به ما داد که هیچکدام از ما که در آنجا حضور داشتیم هرگز نتوانستیم فراموش کنیم.
ما این نکته را می دانیم که چگونه عکس ها و تصاویر بصری بهتر و بیشتر از کلمات در ذهن ما نقش می بندند در نتیجه ، تصاویر به اندازه ی کافی زیبا ،عالی و حیرت انگیزند تا آنچه را که باعث اعجاز تغییر است با شفافیت تمام بیان کنند.
حال آن لحظه طلایی لحظه ایی بود که نسرین یاد گرفت با به تصویر کشیدن یک زندگی عالی ، پذیرش و عشق به خود چطور بر افسردگی و OCD اش غلبه کند و با شجاعت با آن روبرو شد. تنها با یک تکنیک ساده ولی فوق العاده موثر او قدرت و خودباوریش را دوباره بدست آورد. و جادوی تغییر اتفاق افتاد
و این بهترین درمانی بود که می توانست دریافت کند …
این اتفاق زمانی رخ داد که برخی از تکنیک های خارق العاده NLP توسط رفیع ، استاد زبر دست و دانا به صورت کارآمد و متفکرانه اعمال شدند.
برخی از ابزارهای کاربردی رفیع مانند “هیپنوتیزم” باعث شد که شخص نسبت به تغییر کردن مقاومتش را بشکند و ذهن خودش را از شک و تردید رها کند و ضمیر ناخودآگاهش پذیرای برنامه ریزی جدید و اصلاحی باشد.
نکته ی ریز ولی جالب توجه اینجاست که رفیع در پیدا کردن لحظه ی مناسب یا همان بزنگاه مهارت خاصی دارد طوریکه هنگام گرم شدن به آهن ضربه را می زند ، برای به دست آوردن حداکثر تأثیر و نتیجه.
او نسرین را راهنمایی کرد تا اقدامی انجام دهد.
او می دانست که اگر نسرین احساس عشق به خود کند ،
این نوع رفتار ، پارادایم و الگوی غالب ذهنی افکار او را خواهد شکست.
رفیع با زبان بدن نسرین کالیبره و آمیخته شد ،
لحن و بیانی که هنر و قدرت خود نسرین است را مو به مو ، لحظه به لحظه در او زنده کرد
بنابراین بلافاصله پس از اتمام درمان ، از او خواست که قلم را برداشته و بلافاصله شروع به ترسیم کند.
و این همان چیزی است که دختری که تازه از پیله ی خود بیرون آمده است ، باید میگفت:
“این اولین باری است که بدون پاک کن طرح را کشیده ام.
من فقط به کشیدن نقاشی ادامه دادم ، زیرا لغزیدن قلم بروی کاغذ حس خیلی خوبی را به من القا میکرد “
این همان دختری است که حتی در حین صحبت کردن نمی توانست به چشمها نگاه کند
و حالا همه ی افراد و اطرافیانش می توانند خوشبختی او را احساس کنند زیرا درخشش های زیادی در چشمانش زنده شده و موج میزد.
به گفته ی یکی از شرکت کنندگان پس از آن روز “او مانند یک ستاره با اعتماد به نفسی بینظیر در محوطه قدم می زد”
آیا این تغییر جادو نیست؟!
چطور بر افسردگی و OCD غلبه کنیم؟
این تازه آغاز یک پایان بود ،
پایان یکی از باورهای غیر هوشمندانه و مخرب .
سپس جادوی تغییر چنان ادامه یافت که او را از درون متحول و مترقی کرد.
بهر حال آن فکر عمیق و سوال وسواس گونه در ذهنش پاسخ داده شد …
دیگر سؤالی از چگونگی غلبه بر افسردگی وجود ندارد؟
مهمترین مسئله زمانی بود که رفیع از تکنیکی بسیار قدرتمند استفاده کرد.
این تکنیک ” پیش شرط تغییر “ بود و باعث شد او از بروز احساساتش برای جلوگیری از ورود افراد متفرقه به اتاق و دستشویی اش خودداری کند.
سپس روز چهارم نسرین با یک ذوق و هیجان تعجب آور و با یک خوشحالی شگفت آور آمد و به همه گفت: من نه تنها در حال حاضر دیگر در این زمینه مشکلی ندارم بلکه احساس فوق العاده ی رهایی و چشیدن طعم خوش زندگی در این لحظات را دارم آنهم بی پروا ، راحت . در این لحظه بود که رفیع بار دیگر فهمید تکنیک هایش به درستی و دقیق انجام شده است.
این حس صرفاً در کلام دختر نبود ؛
بلکه چشم ها و زبان بدن او و قدرت در کلامش با یک صدایی که قابل مشاهده بود هم یک چیز را گواهی می داد ، آرامش!!!
انرژی او پر جنب و جوش و رنگارنگ شد.
سرانجام مادرش با خیالی راحت و آسوده و با اطمینان کامل تصمیم گرفت دخترش را به حال خودش بگذارد تا دنیایی را که با امید ، رویاها و رنگها در انتظارش است ، تجربه کند.
یادگیری و آموزش جهانیNLP یک ابتکار مشتاقانه است که توسط یک شخص یا اشخاص حتی مشتاق تر از محمد رفیع ایجاد شده است.
