فصل اول جزوه آموزش خود هیپنوتیزم استاد کابوک
تعریف هیپنوتیزم
هیپنوتیزم حالتی از خواب آلودگی و آرامش همراه با تمرکز فکر درحد اعلاء میباشد که هیپنوتیزور به عمق روان فرد و در واقع به عمق ضمیر ناخودآگاه فرد نفوذ کرده و با تلقین این حالت را در او ایجاد مینماید.
و دقیقاً در همین حالت است که میتوان به روان درمانی و تغییر در ذهنیات و سعی در از بین بردن حالت منفی در روان فرد داشت.
در واقع ایجاد هیپنوتیزم، ایجاد قابلیت پذیرش تلقینی بالا در فرد است.
در این حالت ضمیر ناخودآگاه فرد فعال شده و آماده دریافت تلقینات میباشد.
هیپنوتیزم مشتق کلمه هیپنوز «hipnos»به معنی خواب است که در واقع از آنجایی که ظاهر فرد هیپنوتیزم شده شبیه یک فرد خوابیده است این اسمگذاری برای اولین بار توسط دکتر جیمزبرید بکار برده شد.
تاریخچهی هیپنوتیزم
* پاراسلس
در قرن ۱۵ زندگی میکرد و میگفت آهنربا دارای یک قطب منفی و یک قطب مثبت میباشد و اگر آن را آنچنان که باید روی موضع درد گذاشته و آن را نگه دارند درد مداوا میشود.
او استفاده از این امر را جهت بعضی از بیماری ها مفید میدانست. او اعتقاد داشت که آهنربا نیروی سحرآمیزی دارد و از این روش میتوان به بسیاری از حقایق رسید.
معتقد بود که این مغناطیس در خوابکنندگان یا همان (هیپنوتیزورها) وجود دارد.
* آنتوان مسمر
همواره این پدیده مرموز در پرده ابهام بود که افراد اندکی علم به آن داشتند و برای حفظ منافع خود آن را آشکار نمیکردند تا زمانی که دکتر آنتوانمسمر این علم را با عنوان مغناطیس مورد استفاده قرار داد
و در نهایت مانیهتیزم و در حال حاضر با نام هیپنوتیزم در جامعه روانشناسان مورد استفاده قرار میگیرد.
فرانسوا آنتوانمسمر پزشک و کاشف مانیهتیزم در کشور اتریش متولد و تا سن ۱۵ سالگی در مدرسه کشیشان مشغول به تحصیل بود و بعد در دانشگاه یسوعیها فلسفه آموخت و نائل به رشته دکترا شد.
و سپس در دانشگاه وینه مشغول به تحصیل حقوق شد ولی خیلی زود این رشته را ترک کرد و به آموختن طب پرداخت و موفق شد
به درجه دکترا برسد. ۳۰۰ سال بعد از پارسلس آنتوانمسمر در راه خود با دوست کشیش خود ماکزی ملین هل روبرو شد و آهنربایی را در دست او دید که وی میگفت جهت تسکین درد شکم خانمی میبرد.
مسمر خواهان گزارش نتیجه این کار شد هل پس از چند روز نزد مسمر آمد و خبر از خوب شدن درد شکم آن خانم داد.
مسمر نزد آن خانم رفت و از سابقه بیماری او پرسید و پس از معاینه اطمینان حاصل کرد که او با آهنربا درمان شده است.
آنتوانمسمر تصمیم گرفت از آن پس جهت درمان بیماران از این روش استفاده کند.
در این تاریخ بود که پیدایش علم هیپنوتیزم آغاز شد. مسمر در ادامه تصمیم گرفت برای سریعتر شدن معالجاتش از آهنرباهای بیشتری استفاده کند.
یک حوض کوچک چوبی که به آن باکه میگفتند ساخت که در آن بطریهای پر از آب که مغناطیسی شده بودند قرار داد و به وسیلهی سیمهای مسی به هم وصل کرد
از طریق زنجیرهایی که به این سیمها وصل بودند، بیماران را درمان میکرد. تالاری که این حوض در آن قرار داشت در سکوت مطلق بود و هیچکس حق حرف زدن نداشت
در این حین صدای موسیقی و گاهی با آواز دسته جمعی از اتاق مجاور شنیده میَشد که در واقع حالتی آرامبخش داشت.
در این هنگام آنتوانمسمر با لباس بلندی که بر تن داشت با گامهای استوار وارد تالار میَشد و در حالی که به بیماران نگاه میکرد میلهی آهنی را که در دست داشت اطراف بدن بیماران به حرکت در میآورد
بیماران یکییکی دچار هیجان میشدند و هر یک حالت خاصی را از خود ابراز میکردند
یکی به شدت عرق میریخت دیگری فریاد میزد و یکی میلرزید… و پس از این ماجرا عدهای از بیماران به طور دائم و یک سری موقت درمان میشدند، مسمر اعتقاد داشت که تمامی هستی را امواجی فرا گرفته
که این امواج در بدن انسان نیز هست و اگر این امواج از انسانی به انسانی دیگر انتقال پیدا کند باعث درمان میشود، نتیجه گرفت، میتوان با این روش بسیاری از بیماریها را درمان کرد.
آنتوانمسمر این نیرو را مغناطیس حیوانی نامید. او معتقد بود که این نیرو را همه نمیتوانند مهار کنند و مورد استفاده قرار دهند.
* کنت ماکسیمدوپویسکور
وی برای اولین بار ثابت کرد که یک فرد میتواند روی فرد دیگر تاثیر بگذارد. او از شاگردان آنتوان مسمر بود و همانند استاد خویش درمانگری میکرد. یک روز با فردی به نام ویکتور (چوپان) برخورد کرد
او به جای درمان به خواب رفت و بیدار نشد حتی با صدای بلند هنوز در خواب بود ناگهان فریاد زد بیدار شو ویکتور در حالی که خوابیده بود برخاست کنت مجدد فریاد زد بایست باز هم همچنان در خواب بود
و ایستاده بود کنت بسیار متعجب شد و به فکرش خطور کرد سؤالاتی از ویکتور بپرسد ویکتور نه تنها پاسخ داد بلکه همانند یک فرد تحصیل کرده سخن گفت.
کنت این آزمایش را به طور مکرر انجام داد و به نتایج زیادی رسید.
* دکتر جیمزبرید
او به دیدگاه مسمر با دیده شک مینگریست به همین خاطر به دیدن نمایشهای مانیهتیزورها رفت و از نزدیک کار آنها را بررسی کرد و سپس خودش آزمایشاتی از این قبیل انجام داد،
سوژه را به صورت نشسته روی یک صندلی مانیهتیزم میکرد، به چشمهای سوژه خیره میشد و دستهای خود را به حالت پاس دادن حرکت میداد و از تلقین کلامی (بخواب…) استفاده میکرد.
یک روز در یکی از آزمایشات خود به سوژه گفت که به یک چراغ نورانی نگاه کند تا بتواند چشمان وی را معاینه کند در همین حین صدای درب زدن شنیده شد،
جیمز به خاطر آورد که با کسی قرار داشت به سوژه میگوید باید کمی صبر کند تا برگردد.
صحبتهای دکتر جیمز کمی به طول انجامید و سوژه تا آمدن دکتر بهتر دید به چراغ نورانی نگاه کند تا معاینهی وی کاملتر گردد.
وقتی دکتر جیمز برگشت با تعجب سوژه را به حالت خشکزدگی دید و دوست پزشک خود را که در مطب مجاور بود خبر کرد تا این حالت را به او نشان دهد، هر دو به سوژه خیره شدند
زمانی که دکتر جیمز خواست جریان را به طور کامل برای دوستش توضیح دهد با کمال تعجب دید، او نیز در این حالت قرار گرفته است.
جیمز معتقد بود نگاه سوژه را میتوان با منبعی نورانی خسته کرد و به وسیلهی تلقین کلامی او را به خواب برد.
همچون افرادی که با استفاده از یک گوی بلورین که به یک بند آویزان است با تکان دادن آن جلوی چشمان فرد و با تلقین او را هیپنوتیزم میکنند.
فصل اول جزوه آموزش خود هیپنوتیزم استاد کابوک
* دکتر جیمزاسدیل
از افرادی بود که از علم هیپنوتیزم در پزشکی بهره برد . در آن زمان داروی بیهوشی وجود نداشت لذا از این فن جهت بیهوشی افراد قبل از عمل جراحی استفاده کرد،
دکتر جیمزاستدیل پزشکی اسکاتلندی بود که سالهای بسیاری در هندوستان مشغول پزشکی و جراحی بود.
در آن زمان داروی بیهوشی وجود نداشت، لذا افراد بسیاری در حین عمل جراحی فوت میکردند.
اما دکتر اسدیل با استفاده از هیپنوتیزم توانست آمار مرگ و میر در حین جراحی را به حداقل برساند، تعداد بسیاری از پزشکان انگلیسی عمل وی را محکوم کردند؛
میگفتند که درد یک نشانه طبیعی بدن در مقابل خطر است و با کارهای او مخالفت میکردند.
* دکتر شارکو
وی در فرانسه یکی از معتقدان و دانشمندان بزرگ اعصاب بود روش دکتر شارکو در هیپنوتیزم از آنجایی که در کلینیک سالپتریر در پاریس مشغول تحقیق بود معروف به مکتب سالپتریر شد.
او در تحقیقات خود متوجه شد حالات مشابهی بین افراد هیپنوتیزم شده و افراد دچار بیماری هیستری وجود دارد،
به این نتیجه رسید که بیماری هیستری علت فیزیولوژیکی ندارد چه بسا علت آن ذهنی و روانی است سپس طی آزمایشات خود توانست خیلی از بیماران هیستری را با روش هیپنوتیزم درمان کند.
در سال ۱۸۹۲ پس از تشکیل یک کمیسیون پزشکی در انگلیس اعلام شد که هیپنوتیزم پایهی علمی داشته و به عنوان یک نوع روش جدید جهت درمان بیماران عصبی میباشد
در این زمان بود که هیپنوتیزم در انگلیس به رسمیت شناخته شد.
* دکتر امیل کوئه
یکی از افراد مهم در تاریخ علم هیپنوتیزم بود که متوجه تاثیر فوقالعاده تلقین روی افراد شد، که این خود بزرگترین کشف در تاریخ علم هیپنوتیزم بود.
او یک پزشک داروخانهدار بود و یک روز با بیماری برخورد کرد که از درد خود و نیز وجود نداشتن یک درمان موفق شکایت میکرد و ادعا میکرد که انواع داروها را مصرف کرده ولی همچنان درد او باقیست.
دکترامیل کوئه یک داروی همیشگی و معمولی به او داد با این تفاوت که به او گفت دارویی جدید کشف شده که اثر فوقالعادهای دارد و در زمان بسیار کوتاهی دردها و ناراحتیهای او را درمان میکند.
مدتی بعد بیمار با حالتی بسیار خوشحال و شادمان به نزد دکتر کوئه آمد و از درمان موفقیتآمیز خود خبر داد.
دکتر امیل کوئه به فکر فرو رفت و با پرسیدن سؤالاتی از بیمار به آزمایشگاه خود رفت، فرمول دارویی خود را مطالعه و بررسی کرد و ترکیبات آن را به طور کامل آزمایش کرد.
به این نتیجه رسید که هیچ یک از ترکیبات دارو نمیتوانست این بیماری را به این سرعت و به این خوبی درمان کند ولی با این حال بیمار نتیجه گرفته بود.
کوئه این جریان را به طور هوشمندانه بررسی کرد و متوجه شد تنها دارویی که بیمار را درمان کرده گفتههای خودش و پذیرش این گفتهها توسط بیمار بوده، او به اثر تلقین و پذیرش آن توسط فرد پی برد.
* دکتر زیگموندفروید
فروید بنیانگذار مکتب روانکاوی، بیشتر عمر خود را در اتریش سپری کرد، در دوران تحصیل فرد، باهوشی نبود و به علت یهودی بودنش مورد استهزاء همسالانش بود
احساس حقارت باعث شد تا در آینده فردی موفق و مشهور شود. فروید روی افراد بیمار بسیار زیادی کارهای درمانی میکرد و موجب غنی شدن علم روانشناسی شد او در جلساتی که با بیماران خود داشت
متوجه شد وقتی بیمار از گذشته و خاطرات ناگوار و ناگفتنی خود پرده برمیدارد و آنها را بیان میکند تا حدودی اضطرابش کاهش پیدا کرده و آرامش پیدا میکند،
لذا به این نتیجه رسید که خاطرات دارای انرژی عاطفی هستند که مزاحم آرامش ذهنی فرد میشود و با گفتن آنها این انرژی رها شده و فرد به آرامش میرسد.
«آنا» دختری بود که دچار حالات هیستریک بود؛ فلج، فراموشی، تاری چشم، مشکل در بلعیدن و بیحسی اندام، در بررسیها و آزمایشات مشخص شد که ریشه بیماری نمیتواند
فیزیولوژیکی باشد، فروید به هیپنوتیزم او پرداخت و به گذشته پیچیده، سخت و ناگوار او پی برد و متوجه شد تمام علائم بیماری او در اثر گذشتهی پردرد و رنج او بوده،
با به یاد آوردن تمامی آن خاطرات در حالت هیپنوتیزم آنا کاملاً درمان شد.
فروید برحسب تجربیات و مشاهداتش دریافت که همه افراد به راحتی هیپنوتیزم نمیشوند و همچنین تمامی بیماران را از این طریق نمیتوان درمان کرد، در این جا بود که فروید به روانکاوی روی آورد.
او تقریباً کاری شبیه هیپنوتیزم را با افراد بیمار انجام میداد، افراد را روی تخت و یا یک مبل راحتی در حالی که اتاق نیمه تاریک بود
مینشاند و خود پشت سر بیمار قرار میگرفت و از او در مورد گذشتهاش میپرسید و میخواست که بدون هیچ شرحی سخن بگوید. بیمار در بین یادآوری خاطرات گذشته
بالاخره علل اصلی بیماری خود را آشکار میساخت و موجب درمان میشد. فروید طی سالها متوجه جنبهای از روان افراد به نام ضمیر ناخودآگاه شد که مرکز امیال سرکوب شده بیمار بود.
در حال حاضر با آگاهی به وجود ضمیر ناخودآگاه کارهای مثبت بسیار زیادی به غیراز درمان بیماریهای روانی میتواند انجام دهد.
* دکتر کارلومارچزی
یکی از محققان و دانشمندان مهم علم هیپنوتیزم بود که در یوگسلاوی مشغول هیپنوتیزم درمانی بود، او هیپنوتیزم را در دانشگاه دندانپزشکی تدریس میکرد و برای اولین بار آزمایشات تلهپاتی را انجام داد.
او در جنگ جهانی دوم از هیپنوتیزم در درمان بیماران سود میبرد و در پایان جنگ توسط آلمانیها از آن جا که یک زندانی آمریکایی را هیپنوتیزم درمانی کرده بود محکوم به اعدام شد،
ولی با شکست آلمانیها و پایان جنگ دکترکارلومارچزی نجات یافت.
مارچزی معتقد بود برخلاف تصور، همه هیپنوتیزم به خواب رفتن نیست بلکه حالتی از تمرکز کردن افکار و قدرت بسیار زیاد ذهن و حواس است، که مربوط به ضمیر ناخودآگاه بوده
و این حالت «هیپنوتیزم» همان ایجاد حالت تمرکز و قدرت در ضمیر ناخودآگاه است که به سوژه القاء میشود.
* دکترفولگیس
از دیگر محققان و دانشمندان عصبشناس بود که بیش از شصت و دو هزار بیمار را از طریق درمانهای روانی و هیپنوتیزم درمان نمود که تمامی پروندههای آنان ثبت شده و موجود است.
این جمعیت بیمار که توسط دکتر فولگیس و بیشتر از طریق هیپنوتیزم درمان شده بودند شامل بیماران روانتنی، الکلی، افسرده و سایکوپات بودند.
* رسمیت هیپنوتیزم در انجمن روانپزشکی آمریکا
انجمن روانپزشکی آمریکا هیپنوتیزم را در سال ۱۹۵۸ به رسمیت پذیرفت و آن را جزء یکی از راههای درمانی پزشکی مورد قبول قرار داد و موارد استفاده آن را تعیین کرد.
در حال حاضر تعداد بسیار زیادی از روانشناسان، پزشکان و دندانپزشکان در کار خود از هیپنوتیزم بهره میگیرند.
* ماهیتهای مختلف هیپنوتیزم
از زمانی که هیپنوتیزم ظهور پیدا کرد هر دانشمند و یا هر گروهی به نحوی هیپنوتیزم را ارائه کردند.
* آنتوان مسمر هیپنوتیزم را اثری میدانست که در نتیجه انتقال مغناطیس حیوانی یا همان نیروی کائنات که در همه افراد کم و بیش وجود دارد صورت میگیرد.
* دکتر جیمزبرید و همکارانش هیپنوتیزم را در اثر خیره شدن به یک منبع نورانی و خسته شدن چشم و پائین آمدن فعالیت سیستم عصبی مرکزی میدانست.
* اشخاصی نظیر امیل کوئه و شارکو هیپنوتیزم را اثری تلقینی میدانستند به طوری که در یک حالت آرامش میتوان جملاتی را به ذهن فرد مقابل القاء کرد و او را تحت تاثیر تلقینات قرار داد.
*هیوز بنت (Huyhes Bennett)
یکی دیگر از دانشمندان و رابطه با هیپنوتیزم به نام هیوزبنت میگوید هیپنوتیزم پدیدهای است که به علت تغییراتی در فعالیت اعصاب در قسمت قدامی ایجاد میشود و احتمال میرود
بعضی از قسمتهای آن به دلیل حرکات هیپنوتیزور که یکنواخت است خسته و نیمه فعال گردد و در واقع بخشهایی از مغز که مربوط به افکار است
موقتاً نیمه فعال و یا از کار میافتند و یا وقفهای بین ارتباطات عصبی به وجود میآید و تلقین است انجام شده مؤثر میگردد و فرد به آن تلقینات به دید واقعیت مینگرد و تأثیر میپذیرد.
* گرنی (Gurney) میگفت: در حالت طبیعی حالات گوناگون آگاهی به واسطه مشاهدات و افکار مختلف بهوجود میآید.
در حالت هیپنوتیزم تماس بین افکار مختلف برتر و مشاهدات قطع شده و تمامی افکار به غیر از فکر برتر از میان میرود و مغز آماده برای پذیرش تلقین میگردد.
سوژه حالات تحلیلی و فکری و چرایی خود را از دست میدهد و مغزش خالی از افکار و تجزینه تحلیل رویداهای اطراف میشود، در این حین هیپنوتیزور تلقینات را وارد مغز سوژه میکند و مورد پذیرش قرار میگیرد.
پاولف ((ivan pavlof پزشک و فیزیولوژیست روس در رابطه با هیپنوتیزم چنین گفتند: هیپنوتیزم در واقع یک نوع بازتاب شرطی است و نوعی خواب جزئی و ناتمام است که در واقع قسمتهای زیادی از مغز به خواب رفته ولی قسمتهایی هنوز بیدار است و در ارتباط با هیپنوتیزور میباشد.
قانون محرک و پاسخ یا همان قانون شرطی شدن به عنوان مثال شما هر وقت گرسنه میشوید غذا میخورید حال اگر گرسنه هم نباشید وقتی بوی غذا به مشامتان میخورد
گرسنه میشوید، در واقع بوی غذا محرک است و گرسنه شدن شما پاسخ.
پاولف معتقد بود کلمه خواب همان محرک و خوابیدن پاسخ قانون بازتاب شرطی است. در هیپنوتیزم میتوان به طریق دیگری از قانون بازتاب شرطی استفاده کرد،
شما میتوانید در حالت خود هیپنوتیزم از صدای موسیقی خاصی استفاده کنید و بارها این کار را انجام دهید، حالا فرض کنید دراز کشیده و میخواهید
استراحت کنید و این موسیقی را نیز گوش کنید، ناخودآگاه به حالت هیپنوتیزم میروید. میتوانید شرطیسازی را تلقین کنید.
مثال: با شمردن هر عدد و نزدیک شدن به عدد ۲۰ خواب هیپنوتیزمی من عمیقتر میشود و یا: با هر نفس عمیقی که میکشم خواب هیپنوتیزمی من عمیق و عمیقتر میشود.
به نظر زیگموند فروید تأثیر تلقینات مستقیماً روی ضمیر ناخودآگاه فرد است و باعث میگردد که اعتقاد یا حالتی وارد عمیقترین قسمتهای روان فرد گردد
و تمامی مغز و ذهن در هنگام هیپنوتیزم به خواب میرود به جز قسمتهایی که میتوان بین تلقینات هیپنوتیزور و ناخودآگاه خویش رابطه برقرار کند.
به اعتقاد فروید ضمیر ناخودآگاه به طور ناخواستهای روی رفتار و افکار انسانها تأثیر گذار بوده و نقش یک هدایتگر را ایفا میکند.
طبق تجربیات من عوامل بسیار زیادی در هیپنوتیزم و اجرای آن دستاندرکارند.
میتوان گفت لحن صحبت کردن هیپنوتیزور و نور ملایم موجود در آن مکان راحتی سوژه و از همه مهمتر خواست
و همکاری فرد هیپنوتیزم شونده با هیپنوتیزور، تمرکز فکر، احساس آرامش و اطمینان در حین این عمل، اعتقاد به نتیجه گرفتن،
ایمان به فرد هیپنوتیزور، نوع جملهبندی، ساخت تلقین، نوع گفتار و این که چطور و چگونه با کلمات و تلقینات ذهن سوژه را متمرکز و متوجه کرد
تا تمامی قوای ذهنی او حول محور تلقینات قرار گرفته و تحت تاثیر قرار گیرد، یا بهتر است این طور بگوییم؛ حالتی از دگرگونی هشیاری بوده که فرد روی یک موضوع با حالتی آرام و خوابآلود
متمرکز شده و تحت تاثیر تلقینات، افکار او هدایت میشود.
در واقع اگر تمامی یافتهها را که از سالها پیش تا به کنون در مورد هیپنوتیزم آمده خلاصه کنیم میتوان گفت: هیپنوتیزم جریانی است که سوژه توسط یک هیپنوتیزور هدایت و کنترل میگردد
و در واقع این خود سوژه است که خودش را به حالت هیپنوتیزم میبرد و هیپنوتیزور فقط او را هدایت میکند. همچنان که تحقیقات بسیار نشان داده
که خود هیپنوتیزم همانند دگرهیپنوتیزم تا حد بسیار زیادی در کار درمان مفید است.
برای نتیجه گرفتن حتماً لازم نیست به مطب روانشناسان و روان پزشکان مراجعه کرد، البته بهتر است که این طور باشد ولی تا حدودی میتوان با داشتن اطلاعات و دانش لازم و داشتن
انگیزه و اشتیاق و کمی همت و پیگیری با خود هیپنوتیزم به نتیجه نسبی و البته نه کامل رسید.
هیپنوتیزم یک پدیده ماورائی نیست، بلکه یک علم است و هیچ مساله اسرارآمیزی در آن وجود ندارد فقط چون مسالهای رایج نیست، در نظر عموم گاه ناشناخته به نظر میرسد.
در جوامع آمریکایی و اروپایی این پدیدهی علمی رایجتر و عموما در مطبهای روانشناسان و روانپزشکان مورد استفاده قرار میگیرد
ولی متاسفانه در بعضی جوامع به خاطر وجود یک سری شبهات هنوز از بکار بردن آن امتناع ورزیده شده و برای عموم آن جوامع ناشناخته و پدیدهای ماورائی و پیچیده و عجیب به نظر میرسد
که انشاا… امید میرود که این علم هر چه بیشتر جهانی شده، همچون گفته مرحوم شعبان طاووسی (کابوک) استاد بزرگ هیپنوتیزم
که میگفتند: زمانی خواهد رسید که نیاز به این علم همچون نیاز به آب و هوا برای انسان میگردد.
فصل اول جزوه آموزش خود هیپنوتیزم استاد کابوک
انواع هیپنوتیزم
* تلویزیون
وقتی به خوبی و با نظر علمی به اطراف خود مینگرید هیپنوتیزم در قالبهای متفاوتی البته نه با مفهوم واقعی آن، در حال کاربرد است،
بدون اینکه کسی متوجه آن باشد، همچون کاری که تلویزیون با ما میکند. تمامی افراد را متوجه یک موضوع کرده و همگی به آن خیره میشوند (یادآور نوع هیپنوتیزم دکتر جیمزاستدیل باشید)
حال میتوان به جملات و موضوعاتی که تلویزیون نشان میدهد به عنوان یک تلقین نگاه کرد، با این تفاوت که جملات مکرر گفته نمیشود
ولی بعلت تمرکز بیننده به این جعبه جادویی تاثیر بسزایی خواهد داشت ،
خوشبختانه در کشور ما در تلویزیون مسائل اخلاقی رفتاری و مذهبی بسیار خوبی چه به صورت مصاحبه و چه به صورت فیلم نشان داده میشود که این خود تاثیر مثبت و الهی در افراد بیننده دارد،
به ویژه در افراد کم سن و در حال رشد، چه بسا در شکلگیری شخصیت خوب، مثبت و اخلاقی آنها تاثیر بسیاری گذاشته خواهد شد
همچنان همگی واقف هستیم که جوامع غربی چه طور از این رسانه جهت تهاجم فرهنگی و اثر سوء و منفی استفاده میبرند تا به مقاصد شوم خود برسند لذا توصیه میشود
که از تماشای این نوع رسانههای غربی دوری شود به ویژه برای افراد در حال رشد و نوجوان و جوانان تا آنجایی که مقدور است در دسترس قرار نگیرد،
زیرا جز آثارمنفی و پیامدهای ناگوار چیزی به بار نمیآورد، از مسائل جنسی و اخلاقی گرفته تا در اثر دیدن فیلمهای ترسناک که باعث ترسو شدن و عصبی شدن
نوجوانان و چه بسا آثار منفی و عمیقی در کودکان گردد.
* خلسه عرفانی:
نوع دیگری که میتوان آن را تا حدودی هیپنوتیزم دانست جذبه یا خلسه عرفانیست که در بعضی مکاتب عرفانی دیده میشود،
جذبه یا خلسه در اصطلاح عرفان کششی غیبی است که عارف یا صوفی بدین طریق بهسوی حق کشیده شده و از خود بیخود میشود
که این عمل با رقص سماء صورت گرفته و یا بسیاری از دراویش با حرکات چرخشی سر، انجام میدهند و با این کار مفعول حالتی از بی خود شدن دارند که هیچ سودی نمی تواند داشته باشد .
بالعکس در هیپنوتیزم علمی هوشیاری دگرگون شده را داریم ولی تسلط و تمرکز در حالت خلسه وجود دارد.
* دارویی:
گاهی، افراد با مصرف مواد مخدر به این حالت رفته و ازخود بیخود میشوند و یا گاهی بعضی بیماران که درد شدید داشته و به آنها مرفین تزریق میگردد،
یا کسانی که در حالت تب بالایی هستند نیز از خود بیخود شده و هر کدام بنا به عاملی که آنها را به این حالت برده عمل میکنند، هر کدام از این افراد که به انواع مختلف از خود بیخود گشتهاند
به سویی کشیده میشوند که کنترلی روی آن ندارند. به نوعی دچار هیپنوتیزم ناخواسته شدند و هیچ تاثیر مثبتی نمیتوانند روی خود بگذارند و موضوع فکری خود را هدایت کنند.
* روش علمی
در روش علمی این حالت خلسه یا از خود بیخود شدن بهصورت علمی و نظام یافته که درجات عمق آن مشخص و قابل کنترل است انجام شده و با نظارت شخص آگاه و دارای دانش کافی صورت میگیرد،
هدف مشخص است و موضوع افکار قابل کنترل و هدایت است که اکثرا جنبه درمانی دارد.
* شرایط محیطی
سکوت، نور، دمای محیط، لباس، وضعیت معده،هوای مطبوع، عدم حرکت اعضای بدن، نرمی و راحتی مکان- تمیزی بدن دهان و بینی
* سکوت
محلی را برای تمرینهای خود انتخاب کنید که تا حد لازم ساکت بوده و امکان ایجاد صداهای ناگهانی نباشد، مانند نزدیک بودن مکان به یک خیابان بزرگ که ممکن است صدای تردد ماشینهای سنگین، بوق ماشین و … باشد.
محل تردد افراد بسیاری که با صدای بلند با یکدیگر صحبت میکنند نباشد، صدای دستگاه، صدای موتورآلات و صدای رسانههایی چون تلویزیون، رادیو و سر و صدای بازی بچهها، در کل باید محیط از نظر صوتی آلوده نبوده و حتیالامکان سکوت تا پایان تمرین برقرار باشد.
* نور
در هنگام تمرینات هیپنوتیزمی مقدار نور محیط تا حد زیادی باید کم باشد، توجه داشته باشید که این مساله به این معنا نیست که در محلی با نور زیاد نمیتوان تمرین کرد ولی هرچه کمتر باشد
در میزان آرامش فرد تاثیر بسزایی دارد و این باعث میگردد تا بهتر و با آرامش بیشتر هیپنوتیزم انجام شود، در مواقع شب میتوان میزان نور را به خوبی تنظیم کرد
ولی در روز میتوان از پردههای ضخیم و یا اتاقی که پنجرهاش رو به آفتاب نباشد تمرین کرد توجه داشته باشید در هنگام تمرین نباید آفتاب به طور مستقیم روی شما بتابد
زیرا در اکثر مواقع باعث ایجاد حساسیت و خارش کرده و تمرکز شما را به هم زده و آرامش چشمان شما، را نیز میگیرد و به علت تاثیر نور زیاد روی چشمان شما مغز نمیتواند
در یک حالت آرامش با فعالیت پایین حسی قرار گیرد.
* دمای محیط
هوای محیط نباید زیاد و گرم یا زیاد سرد باشد سعی کنید در دمایی تمرینات خود را انجام دهید که مناسب باشد.
بهتر است در دمای حدود ۲۵ درجه باشد ولی از آنجایی که چنین دمایی در هر مکانی ممکن است نباشد در صورت سرد بودن میتوان از وسایل گرم کننده استفاده نمود
و یا پوشش اضافی و یا ملحفهای که باعث شود حرارت بدن در اطراف جسم باقی بماند، در صورت گرم بودن نیز میتوان از وسایل تهویه و سرد کننده استفاده نمود و یا لباس خنک پوشید،
توجه داشته باشید که در هنگام هیپنوتیزم تا حدودی دمای بدن پایین میآید لذا در مکانهای بسیار خنک از پوشش اضافی و یا ملحفه حتما استفاده کنید تا احساس سرما تمرکز شما را بر هم نزند.
* لباس
لباسها باید راحت، گشاد و نرم باشند تا ایجاد حساسیت، خارش و احساس تنگ بودن لباس به شما دست ندهد. سعی کنید لباس راحت به تن داشته باشید و اگر کمربند دارید کمی آن را شل ببندید و یا اگر ساعتی یا انگشتری دارید که تنگ است آن را باز کنید چون بعد از مدتی کوتاه از تمرین دچار حساسیت شده و تمرکز شما از بین میرود.
* وضعیت معده
در نظر داشته باشید تمرین شما زمانی نباشد که به تازگی وعده غذایی خود را میل کردهاید زیرا در تنفس شما مشکل ایجاد کرده و سنگینی و کارکرد معده اعصاب شما را خسته میکند
و اگر مدت زیادیست که معده شما خالی مانده ممکن است در حین تمرین خالی بودن معده خود را احساس کنید و یا کمی دچار درد معده شوید،
پس سعی بر این باشد که معده تا حدی سبک بوده و خلاصه تمرین شما بلافاصله بعد از میل کردن غذا نباشد که احساس سنگینی کنید و یا هنگام آن قبل از صرف وعده بعدی غذا نباشد
که معده شما خالی و احساس ناخوشایندی داشته باشید.
* هوای مطبوع
تمیزی هوا در آرامش و تمرکز شما بسیار مؤثر است. اول از این نظر که اکسیژن کافی در هوا موجود باشد که در پی آن اکسیژن رسانی به مغز بهتر صورت گیرد و نیز بوهای مختلف در هوا نباشد
مانند بوی عطر یا بوی نامطبوع که احساس شما را تحت تاثیر قرار دهد و یا بوی غذا و خوردنیهای مختلف که تمرکز شما را بر هم زده و باعث تحریک اسید معده گردد.
* عدم حرکت اعضای بدن
در حین تمرین هیپنوتیزم به هیچوجه سعی نکنید حرکات ارادی از خودتان نشان دهید زیرا باعث به هم خوردن آرامش اعصاب و ریلکس بودن شما میگردد و هیپنوتیزم شما را سبکتر میکند.
* نرمی و راحتی مکان
زیر سر و بدن شما نباید حتی کمی سفت باشد چون با گذشت چند دقیقهای از حالت هیپنوتیزم همین سفتی کم به صورت دردناکی روی شما تاثیر میگذارد
گاهی باعث به خواب رفتن و گزگز شدن بعضی قسمتهای بدن که تحت فشار است میشود، پس سعی کنید مکانی که در آن دراز کشیدهاید و یا مبلی که روی آن نشستهاید کاملا نرم و راحت باشد.
فصل اول جزوه آموزش خود هیپنوتیزم استاد کابوک
* تمیزی بدن دهان و بینی
تمیز نبودن بدن باعث میشود که مرتبا احساس خارش کنید چون گاهی اوقات حتی با وجود تمیزی بدن حرکات وسواسگونه و خارش ممکن است ایجاد شود
چه رسد به زمانی که بدن شما تمیز نباشد و یا شدیدا عرق کرده باشید. بهتر است بینی و دهان شما تمیز بوده تا احساس مطبوع و خوشایندی داشته باشید و در هنگام تنفس عمیق دچار مشکل نشوید.
* آزمون تلقینپذیری
معمولا افرادی که سرکش و مغرور نباشند، افرادی که کمحرف و خجالتی باشند بیشتر تلقینپذیر هستند. افراد روشنفکر و باهوش نیز بیشتر تحت تاثیر تلقین قرار میگیرند
زیرا که بهتر و دقیقتر جملات تلقینی را تجزیه و تحلیل کرده و افرادی که تصویرسازی ذهنی خوبی دارند بهتر با تلقین همراهی میکنند، میتوان با بررسی بیوگرافی و مصاحبه با فرد به این اطلاعات رسید.
یک راه دیگر برای دانستن اینکه فرد تلقینپذیر است به این روش میتوان فهمید
*سوژه در حال ایستاده باشد شما پشتسر او قرار میگیرید و به او می فهمانید که میخواهید با اثر دستان خود و پاس دادن، او را به عقب بکشید چون فرد در حالت تعادل ایستاده است
اگر در اثر حرفهای شما به سمت عقب کشیده شود مشخصا تلقینپذیری خوبی دارد.
*در روشی دیگر به سوژه میگوئید چشمهایش را ببندد و سپس به او تلقین میکنید که شیء داغی در دست دارید که میخواهید به پوست دست او نزدیک کنید
سپس با نوک انگشت خود به آرامی پوست دست او را لمس کنید، گاهی بعضی از سوژهها آنچنان تحت تاثیر قرار میگیرند
که بلافاصله بعد از تماس دست شما، احساس سوزش کرده چشمان خود را باز میکنند و به دستان شما نگاه میکنند تا ببینند چه چیزی باعث سوزش دست آنها شد.
در این آزمایش نیز میتوان میزان تلقینپذیری فرد را سنجید.
* ضمیر ناخودآگاه
*دکتر زیگموند فروید با دلایل بسیاری به اثبات وجود ناخودآگاه پرداخته است:
افراد از خواب هیپنوتیزمی بیدار میشوند و تمامی تلقینات و دستورات هیپنوتیزور را انجام میدهند، داشتن بسیاری از خواب هایی که میبینیم،
لغزشهای زبانی ناگهانی، رفتارهای سهوی پدید آمدن افکار و خاطرات فراموش شده که هیچ به آنها فکر نمیکنیم، حل مشکلات در فکر به طور تصادفی و ناخودآگاه، پیدایش بیماریهای روانتنی و حالات هیستریک که به نظر فروید در روان فرد مخفی میباشد.
فروید آگاهی انسان را به سه جزء تقسیم میکند خودآگاه، نیمه خودآگاه، ناخودآگاه
*خودآگاه:
قسمت بسیار کمی از افکار، خاطرات و تصوراتی که اخیراً داشتیم میباشد.
*نیمهخودآگاه:
ادراکات، شناختها، افکار، خاطرات و تصوراتی که در خودآگاه فرد وجود ندارد ولی با کمی تأمل و تمرکز میتوان به راحتی آنها را یادآوری کرد.
*ناخودآگاه:
آن قسمت از افکار، تصورات و خاطراتی که سرکوب و یا تقریباً فراموش شده . ناخودآگاه تنها قسمتی است که تحت کنترل و اراده انسان نیست
براحتی نمیتوان یادآور شد و اگر هم این کار انجام شود نکات بسیار مبهم و گمشدهای در آنهاست که هرگز قابل یادآوری نیست گاه به صورت نهادین و تغییر شکلیافته و به سطح خودآگاه میآیند.
به نظر فروید بیشتر رفتار و افکار ما تحت نیروی ناخودآگاه در حال هدایت است.
برای شناخت واقعی تأثیر تلقین در ضمیرناخودآگاه از سوژه بخواهید طوری که پاهایش جفت باشد بایستد به او بگوئید که نمیتواند بیحرکت بایستد و هر چه تلاش کند تعادلش بیشتر به هم میخورد
حالا جملات زیر را بگوئید.( تو به سمت راست منحرف میشوی، حالا به چپ، به عقب، به جلو، راست، چپ، عقب، جلو و …) مطمئناً اگر فرد تلقینپذیری باشد تعادل خود را از دست میدهد
و این شخص برای انجام هیپنوتیزم بسیار مناسب است.
شخصی که به تاثیر تلقینات روی ضمیرناخودآگاه و چگونگی وارد شدن تلقین به این ضمیر و چگونگی عملکرد ضمیرناخودآگاه اطلاعاتی نداشته باشد
هرگز نمیتواند به خوبی هیپنوتیزم را انجام دهد،صرف نظر ازضمیر نیمه آگاه ضمیر انسان به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده، ضمیرناخودآگاه زمانی به ما نزدیکتر است
که از خودآگاه خود دور شدیم مانند زمانی که خواب هستیم تمامی اتفاقات و جریاناتی که در حالت بیداری به سر میبردیم توسط ضمیرناخودآگاه در حالت خواب تجزیه تحلیل میشود،
زمانی که بیدار هستیم ضمیر خودآگاه ما فعال میباشد که خود تحت تاثیر ناخودآگاه بوده و در واقع ضمیر ناخودآگاه تا حدی ما را در کنترل خود دارد و گاهی بدون آنکه متوجه شوید
در مواقع لزوم و حتی بیداری به شما کمک میکند، آیا تا به حال دقت کردهاید که در راه منزل چه پیاده یا با ماشین در حالی که اصلا به کوچه و خیابانها دقت نمیکنید و غرق در افکار هستید
و بعد از مدت زمانی میبینید که به درب منزل رسیدید ولی اصلا حواس شما به اطراف نبوده، در اینجا ضمیرناخودآگاه شما فعال بوده و در مسیر شما را به خوبی هدایت کرده تا به درب منزل برسید،
طوری که انگار این شما نبودید که کوچه و خیابانها را یکی پس از دیگری طبق آدرس طی کردید و این فردی دیگر بوده که دست شما را گرفته و در حالی که حواس شما جای دیگر است
شما را به مقصد رسانیده است.
ضمیرخودآگاه شما در واقع همان ضمیر نگهبان و بیدار شماست که فوقالعاده منطقی با مسائل برخورد میکند. اگر سوژه در حالت بیداری کامل باشد
هر چه به او تلقین کنیم، با مدرک و دلیل نمیپذیرد. چه بسا میبینیم خیلی از نصیحتها تاثیرگذار نیست.
به همین دلیل است وقتی ما فرد را هیپنوتیزم میکنیم ضمیرخودآگاه او را که منطقیست کنار میزنیم و به ضمیرناخودآگاه او میرسیم و هر چه تلقینات با ایمان و اعتقاد بیشتری گفته شود
ضمیر ناخودآگاه بهتر آن را قبول میکند و موضوع آن تلقین را در رأس کارهای خود قرار میدهد. همانند زمانی که شما تازه از خواب بیدار میشوید در یک حالت خوابآلودگی قرار دارید.
ضمیرناخودآگاه شما هنوز تقریبا فعال است و به خودتان میگوئید چه روز پرکاری، امروز خیلی کارها دارم که باید تمامی آنها را انجام دهم.
این جملات را وقتی با ایمان و انرژی زیادی میگوئید ضمیرناخودآگاه موضوع جملات شما را رأس کار قرار داده و جدی میگیرد. در طول روز احساس میکنید پرانرژی و پرتحرک هستید
و یکییکی به انجام امور خود میپردازید. این بدان معناست که شما از ضمیرناخودآگاه خود استفاده بردهاید.
*توضیحی کاملتر درباره ناخودآگاه :
محافل بسیاری این موضوع را مورد بحث و گفتوگو قرار دادهاند که آیا ما حق داریم فرض کنیم امری روانی وجود دارد که ناخودآگاه است و این فرض را برای مقاصد کار علمی به کار بریم؟
به این تردید میتوان چنین جواب داد که فرض ما در مورد وجود ضمیرناخودآگاه فرضی ضروری و معقول است و ما شماری از براهین وجودِ آن را در دست داریم.
این وجود از آن رو ضروری است که دادههای آگاهی، درون خودشان، دارای شمار بسیاری شکاف و فاصلهاند. غالباً، هم در افراد سالم و هم در بیماران، کنشهایی روانی رخ میدهند که تنها وقتی قابل توضیحاند
که وجود نوع دیگری از کنشها را مسلّم فرض کنیم، کنشهایی که، معالوصف، آگاهی، هیچ توضیحی برایشان در اختیار ندارد.
این کنشها فقط لغزشهای کنشیو رویا در افراد سالم و همه آن چیزهایی نیست که در افراد بیمار، آنها را به عنوان علامت بیماری روانی یا نوعی وسواس تشریح میکنیم؛
بلکه شخصیترین تجربههای روزمرّهمان ما را با ایدههایی رو در رو میکنند که نمیدانیم از کجا به ذهنمان رسیدهاند و با نتایجی ذهنی ملازماند که نمیدانیم چهطور به آنها رسیدهایم.
حال اگر همچنان بر این ادعا پافشاری کنیم که هر کنش روحی که در ما رخ میدهد لزوماً باید توسط خود ما از خلال آگاهی تجربه شده باشد، آنگاه تمامی کنشهای آگاهانه بیربط و ناملموس باقی خواهند ماند.
به عبارت دیگر، اگر ما بین این کنشها، کنشهایناخودآگاهانهای را که استنتاج کردهایم به طور فرضی اضافه کنیم آنگاه بین کنشها پیوندی قابل فهم برقرار میشود.
بهره و افزایشی که بدینسان در معنا به دست میآید مبنایی دقیقاً موجه برای فراتر رفتن از محدودههای خودآگاهیست .
علاوه بر آن، وقتی معلوم میشود فرض وجود ضمیری ناخودآگاه قادرمان میسازد که روندی موفقیتآمیز را بنا کنیم که به واسطه آن میتوانیم تأثیری کارآ بر خط سیر فرایند آگاهی اعمال کنیم،
آنگاه خودِ این موفقیت اثباتی خدشهناپذیر بر وجود آن چیزی است که از قبل فرضش کردهایم.
از همین رو، می توانیم با برنامه ریزی ناخودآگاه فرآیندهایی مثبت پایه ریزی کنیم و در حیطه درمان از آن سود ببریم.
* ریلکسیشن ( تن آرامی )
ریلکس به معنای واقعی آن باید به طور جسمی و ذهنی نیز باشد به این معنا که جسم و فکر و ذهن شما در یک حالت کاملا آرام و بدون تنش باشد.
فکر میکنید چرا در عصر جدید بیشتر ناآرامیها و مشکلات و بیماریها ریشه عصبی دارد، زیرا در عصر جدید آنقدر فکر و فشارهای عصبی زیاد شده که افراد در هنگام استراحت نیز نمیتوانند
به معنای کلمه خود را ریلکس کنند و به حالت آرامش رفته و خستگی را از تن بزدانید،
بلکه در حالت استراحت و یا زمان خوابیدن نیز هنوز مشغول فکر کردن به مشکلات و فشارهای زندگی هستند و با تنش فکری و انقباض عضلانی به خواب میروند و روز بعد که از خواب بیدار میشوند
باذهنی خسته چشمی پفآلود و بدنی کوفته روز خود را شروع میکنند.
تمرینات ریلکسیشن باعث تجدید قوای روحی و جسمی شما میشود، با کند شدن جریان فکر، تنفس عمیق و شل کردن
عضلات بدن تجدید نیرو کرده و به آرامش میرسید و نیروهای جسمی و فکری شما بیشتر شده و سرحال و شادابتر خواهید شد و قوای فکری و ذهنی شما بیشتر میگردد.
همچنین با نفس عمیق اکسیژنرسانی به سلولهای مغزی شما بیشتر خواهد شد