نویسنده:
بازدید: 1243 بازدید
معرفی طریق بودایی و زیر شاخه های آن

معرفی طریق بودایی و زیر شاخه های آن

 

طریقت های بودایی و تفاوت آموزه های آنها

بعد از مرگ بودا دین او در مشرق و جنوب آسیا انتشار یافت ، ولی پیروان بودا در تفسیر دستورهای او اختلاف کردند. در نتیجه بوداییان ، اندک اندک به دو فرقه یا دو مکتب بزرگ و یک مکتب کوچک منقسم شدند. از دو مکتب بزرگ یکی را فرقه هینهیانه Hinayana – یا – بودای جنوبی گویند.

زیرا در نزد مردمان جنوب آسیا یعنی در کشورهای سیام و برمه و ویتنام و غیره رواج دارد. دومی را فرقه مهایانه Mahayana بودایی شمالی – نام داده اند که در نواحی شمالی مانند کره، چین و ژاپن معمول است . مکتب کوچک تر وجرهیانه Vajrayana نام دارد که در تبت و مغولستان شایع است و نسبت به دو فرقه دیگر، بسیار خرافاتی و جامد است .

دو مکتب هینهیانه (به معنی گردونه کوچک یا راه کوچک ) و مهایانه (به معنی گردونه بزرگ یا راه بزرگ) بعد از پنج قرن که از وفات معلم بزرگ – بودا – سپری شد، از یکدیگر جدا و متمایز گشتند.

اختلاف و فرق بین آن دو اجمالا در این است که در طریق هینهیانه، مبتدی و نوآموز باید کوشش کند تا نفس خودر ا انفرادا تکمیل کرده به کمال انسانی برساند و به مرتبه حقیقت «بودائیت فردی » برسد و کاری به دیگر نفوس بشری ندارد.

ولی در مکتب مهایانه ، جنبه اجتماعی در تربیت نفس و تهذیب اخلاق بیشتر رعایت می شود و برحسب مبادی آن ، هدف هر فرد انسانی نباید فقط آن باشد که خویشتن را کامل ساخته به مرتبه نیروانه نائل گردد، بلکه باید به مقام «بودائیت عامه » واصل شود تا آنکه دیگر نفوس را که در جهان دستخوش آلام و مصائب اند، به سعادت و نجات برساند.

بدین روش هر نوآموز که به سوی بودائیت سیر و سلوک می کند به نام «بودی ستوه Bobhisattva» ، یا بوداسف ، موسوم است یعنی موجودی که به مرور، اندک اندک، نائل به اشراق و روشن شدگی بشود. در کتب و آثار مکتب مهایانه سرگذشت بوداها یا افرادی که به مقام بودائیت عامه رسیده و به درجه نهایی از مدارج کمال قدم نهاده اند، بسیار ذکر شده است .

این بوداهای عام مانند قدیسین نصاری و اولیای صوفیه ، نزد هنود مقدس اند و آنها را صاحب قوه کشف و کرامات می دانند.
پیروان مهایانه معتقد شدند که بودا به شاگردان خاص خود در خفا گفته است که تلاش انسان به تنهایی و بی مدد غیبی برای نجات نفس او از مهلکات کافی نیست ، بلکه باید به او مددی نیز از مبادی غیبی برسد.

عوامل نجات غیبی ، سه دسته اند:

الف ) «منوشی بودا»ها، یعنی منجیان بزرگی که همچون بودا گوتمه در زمین به صورت بشرظاهر شدند و سپس به مرتبه اشراق و شهود رسیدند و ابنای نوع را با تعالیم خود ارشاد کردند و عاقبت به نیروانه رسیدند. اینان چنان به فنای مطلق و بحث بسیط رسیده اند که اکنون دیگر دعاها و مناجات های انسانها به ایشان نمی رسد.

ب ) «بودی ستوه »ها همان بودا، قبل از بودا شدن اوست و یکی از آنها در بودا گوتمه هندی تحقق یافته است .

این عنوان «بودی ستوه » برای آن دسته از موجودات روحانی به کار می رود که نمازها و مناجات های آدمیان را می شنوند و ادعیه ایشان را اجابت می کنند و می توانند خصائل و فضائل خود را به کسانی که به ایشان متوسل می شوند، منتقل سازند.

این بودی ستوه ها، در حقیقت ارواح کاملی هستند که گاه به گاه برای تصفیه و تزکیه روح خود از آسمان به زمین فرود می آیند و همچون فرشتگان و ارواح قدسی به کمک و دستگیری انسانها می پردازند.

اینان به میل خود از وصول به مرتبه فنا (نیروانه ) خودداری کرده اند.

ج ) « بودی ستوه میتریه » یعنی بودای موعود نجات بخش ، یکی از آن «بودی ستوه»های مذکور در صنف بالاست . این بودی ستوه ها که عاقبت جنبه الوهیت می یابند، در آغاز، افراد بشری بوده اند.

به این اعتبار، هر کس می تواند عاقبت به منزلگاه بودی ستوه نایل شود. همان طور که گذشت ، دو مکتب مهایانه و هینهیانه دو فرقه اساسی و مهم دین بودایی است .

ولی باید دانست که در آن دین – مانند سایر ملل و مذاهب – صدها فرقه و مکتب کوچک تر در هر کشور به ظهور رسیده است (که از آن جمله فرقه وجرهیانه است ) و هر کدام یک رشته رسوم و عبادات و تشکیلات در صوامع و معابد گوناگون دارند که در همه آنها فلسفه اساسی گوتمه بودای اصیل ، رکنی رکین است .

 

معرفی طریق بودایی و زیر شاخه های آن

● طریقت ترهواده (هینهیانه)
Theravaba به معنی تعلیم پیران است و نامی است برای کهن ترین شکل تعلیمات بودا- که به زبان پالی است – که به ما رسیده است . این نام از انجمنی مرکب از پانصد تن از رهروان که اندکی پس از مرگ استاد (بودا) تشکیل شده بود، گرفته شده است.

ترهواده فقط یکی از مکتبهای کهن بوداست که از سوی فرقه مهایانه ، (آیین گردونه بزرگ ) به نام هینهیانه (آیین گردونه کوچک ) خوانده می شود. ترهواده را گاهی آیین بودای جنوب یا آیین بودای پالی نیز نامیده اند (Boeree .George .C، ۲۰۰۲ ).

● تاریخ و جغرافیای ترهواده 
بودیسم ترهواده در حال حاضر در سریلانکا، برمه ، تایلند و کامبوج پیرو دارد.

این سرزمین ها، کانون بودایی موسوم به تری پیتکه (سه سبد) را به زبان پالی زنده نگه داشته اند.

در دوران توسعه ترهواده (که از قرن پنج پیش از میلاد تا قرن اول بعد از میلاد در حال گسترش بود)، این شاخه بودایی ، در افغانستان (بلخ ، قندهار و بامیان )، آسیای مرکزی و اندونزی نیز رواج داشت ، لکن این سرزمین ها به دنبال ظهور اسلام ، ترهواده را کنار نهادند (Boeree.George.C،۲۰۰۲).

یکی از مراکز مهم بودیسم هینهیانه شهر بخارا بوده است که نام خود را مدیون ضبط ایغوری «ویهاره » به معنی صومعه بودایی است و کیش بودایی تا عصر فتوحات اسلامی ، در آنجا رایج بوده است. یکی دیگر از مراکز بودایی، بامیان بوده است که در عصر اسلامی اصلی غور شرقی در جنوب بلخ شمرده می شده است .

شهر بامیان که بر سر راه چین به هند قرار داشته است در بعضی مقاطع تاریخی به حدی معروف و معتبر بوده است که حتی شهر بزرگ بلخ را در بعضی منابع صدر اسلام به آن نسبت داده اند و آن را «بلخ بامیان » یا «بلخ بامی » خوانده اند.

آثار کیش بودایی در بامیان که اکنون نزدیک شهر جلال آباد (افغانستان ) در سر حد شرقی افغانستان و پاکستان واقع است به ویژه در محل معروف به «هدا»، ناحیه «کز» (آخرین قسمت شرقی افغانستان )، ناحیه «کوهپایه » (در مغرب کابل که حد شرقی کوهستان غور و غرجستان پیشین است ) و نیز در محل معروف به «بگرام » قابل ملاحظه است .

در بلخ که شهر مزارشریف کنونی در افغانستان به حقیقت بازمانده آن است ، بوداییان در سینه کوهها، آشیانه ها و مغاره هایی برای خود کنده بودند که از راهها و معبرهای باریک (مثل آنچه در کوههای بومیان قدیمی اردن دیده می شود)، به آن مغاره ها می رفته اند و در حقیقت شهرکی برای خود در دل کوه بنا نهاده بودند که آنها را سمج می خوانده اند.

آشنایی با تکنیکTM
توصیه برای مطالعه

در درون این اتاقکها و پستوها مجسمه ها، و تصویرهای زیادی از بودا موجود است .

(امین ، ۱۳۷۸، ص ۱۳۱). یاقوت حموی در معجم البلدان از دو مجسمه بزرگ بودا که یکی سرخ بت (مجسمه سرخ بودا) و دیگری خنگ بت (مجسمه خاکستری بودا) بوده ، سخن گفته است و همین دو مجسمه است که عنصری و ابوریحان بیرونی نیز به آن اشاره کرده اند. این دو مجسمه بزرگ بودا که به ترتیب ۵۵ و ۳۵ متر ارتفاع داشته در داخل یک صخره آهکی ، کنده کاری شده بودند و در سال ۲۰۰۱ میلادی از سوی حکومت طالبان در افغانستان، منفجر و سرنگون گردید.

خلاصه کلام اینکه بخارا، قندهار و بامیان از مراکز مهم کیش بودایی بوده است.

در این مناطق ، بقایای بودا همچون استخوان ، مو، ناخن و دندان او را زیارت می کرده اند.

بلکه طشتی را که بودا با آن تطهیر می کرده یا جارویی که به وسیله آن محل زندگانی خود را می روفته و حتی تفدانی را که مورد استفاده قرار می داده، نیز زیارت می کرده اند.

یکی از دندانهای منسوب به بودا در شهر پیشاور و دیگری در ناگره (نزدیک جلال آباد افغانستان ) نگاهداری می شد و یا دو دندان دیگر منسوب به او، دست به دست می گشت تا آنکه عاقبت به سرندیب (سیلان / سری لانکا) رسید و امروز در معبد دندان بودا در شهر کندی در سری لانکا همه ساله محل زیارت صدها هزار نفر است . (امین ، سیدحسن ، ۱۳۷۸، ص ۱۳۲).

● انجمن های بودایی 

وقتی بودا درگذشت ، نخستین شورا از انجمن رهروان بودایی تشکیل گردید.

تشکیل این انجمن به سال ۴۸۳ ق .م در راجگهه بوده است . هدف از تشکیل این شورا (مانند ۳ شورای بعد از آن )، گردآوری گفته های بودا بوده است .

در نخستین شورا، رهروان حاضر تصمیم بر آن گرفتند که از آموزه های بودایی ، آیین و روش را معتبر بدانند. دومین شورا یک قرن پس از مرگ بودا در ویسالی (یا ویشالی ) تشکیل شد.

سومین شورا همزمان با پادشاهی آشوکا در پاتلی پوته برپا شد. در این شورا صد رهرو در ۲۳۶ سال پس از مرگ بودا گرد آمده کانونی از متنهایی را که پیران ، معتبر می دانستند گرد آوردند. این شورا نه ماه به درازا کشید.

یکی از نتایج برجسته این شورا همانا روانه کردن گروهی به سیلان بود تا «آیین » را بشارت دهند.

در میان این گروه ، مهنده – پسر یا برادر آشوکا- و سنگه متا، دخترش نیز بودند.محل تشکیل چهارمین شورا را برخی جالندر و برخی کشمیر دانسته اند. بنابر نظر یوآن جوانگ – زائر معروف چینی – هر روز رهروی برای تعلیم آیین بودا به نزد کنشکه می رفت .

گویا کنشکه پس از چندی دریافت که در این آیین تناقض هایی هست و همین خود سبب تشکیل چهارمین شورا شد، و هم در این شورا بود که میان راه بزرگ (مهایانه ) و راه کوچک (هینهیانه) فرق گذاشته شد.

در این شورا سه سبد را معتبر شناختند، و به فرمان کانیشتا پانصد رهرو دانا بر آنها تفسیر نوشتند. آیین «مهایانه » که کیش کهن بودایی را به طرز خاصی تعبیر می کرد و تغییراتی چند در آن پدید آورده بود، رفته رفته پیشرفت کرد.

نضج گرفت و توسعه یافت و آیین «بودا» را به صورت مذهبی عالمگیر درآورد و کیش کهن بودایی که مبنی بر نوشته های پالی بود، محدود به سیلان و تایلند و غیره شد و نفوذ خود را در هند به تدریج از دست داد.

● تاریخ و جغرافیای مهایانه 
در حدود پانصد سال پس از درگذشت بودا شکل تازه ای از آیین بودا در هند پیدا شد که نام مهایانه را بر خود نهاد، که به معنای ارابه بزرگ است (برای گذشتن از بیابان رنج ).

این آیین راه های نویی برای رهایی نشان می دهد و بدین سان این مقصد عالی را در دسترس انسانهای بیشتری قرار می دهد تا آیین کهن تر بودایی ، و نام تحقیرآمیز هینهیانه یا ارابه کوچک برای آن از اینجاست .

آن طور که مهایانی ها می گویند هینهیانه صرفا یک بخش مقدماتی تعلیم بوداست : شنوندگان پیشین او پیروانی بودند که به تمرکز دست نیافته فقط توانایی دریافت بخشی از تعلیم او را داشتند برعکس ، هینه یانیها مهایانه را کجروی از تعلیم بودا می دانند.

● اختلافهای دو طریقت 
اگر اختلافات میان هینهیانه و مهایانه را مشروحا دنبال کنیم پی می بریم که تقریبا نشان تمام عناصری را که به نظر «کاملا مهایانی » می رسند می توان در هینهیانه یافت .

در اینجا بی مناسبت نیست که ببینیم این دو شاخه آیین بودا در چه چیزی مشترکند، چه چیزی این دو را به عنوان «آیین بودا» به هم می پیوندد؟ نشانه های خاص همه مکتب های بودایی اینهاست : نخست رنج

آور دانستن وجود فرد، و در نتیجه لازم بودن رستگاری ، دوم عقیده به دوباره زاییده شدن ، سوم فرض یک قانون طبیعی اخلاقی که بر جریان کرمه و دوباره زاییده شدن حاکم است ; (این قانون را نه خدایی آفریده

است و نه بر آن نظارت دارد)، و چهارم این نظر که جهان نمودی بی جوهر است و در یک جریان دائم دگرگون می شود. پنجم آنکه بدین گونه شخص تجربی بدون خود و چون یک مجموعه پیچیده ای از عوامل بی

روان دانسته می شود، و ششم آنکه مقصد خاموشی شخصیت رنج آور به طور منطقی با این مجموعه بستگی دارد. ویژگی های دیگر اینها هستند: هفتم اعتقاد به اینکه رهایی فقط از راه دست شستن از آز، و کینه و

فریب و رسیدن به روشن شدگی (شناسایی ) دست می دهد و سرانجام نکته هشتم است که آن توکل ، یا اعتماد همراه با ایمان به بودایان است ، خواه این بودایان آموزگاران انسانی و انسانهای برتر به شمار آیند و

خواه موجودات برتر (از جهانی ) دانسته شوند. هر تعلیمی که همه این نشانه ها را داشته باشد، باید آن را تعلیم بودایی شمرد.

● مهایانه در چین 
بودیسم مهایانه در چین توسط مبلغان بودایی که از هند می آمدند، رواج پیدا کرد.

یکی از مشهورترین این مبلغان کوماره جیوه (مرگ ۴۱۳-تولد ۳۴۴) بود که در سال ۴۰۱ میلادی به چین وارد شد.

دیگری بودا بدره (تولد ۳۵۹ – مرگ ۴۲۹) بود که در سال ۴۰۸ میلادی به این سرزمین وارد گردید. البته راهبان چینی هم بودند که به هند سفر کردند تا آیین مهایانه را در آنجا تبلیغ کنند; از قبیل فاسیان یا فاشیان که در فاصله سالهای ۳۹۹ تا ۴۱۴ میلادی به هند سفر کرد و همچنین هیوان – تسانگ یا سیوان زانگ که در فاصله سالهای ۶۲۹ تا ۶۴۵ به هندوستان رفته و به تبلیغ مهایانه همت گماشت .

این سفرها به خاطر دزدان دریایی که در اطراف مالی به کشتیها حمله می کردند یا به خاطر طوفان که کشتیها را غرق می ساخت ، بسیار سخت و پردردسر بودند. البته راه دیگری نیز وجود داشت که موسوم به راه ابریشم بود و از آسیا می گذشت .

یوگا تحفه ی هندوستان
توصیه برای مطالعه

این راه از میان بیابانها و مرتفع ترین کوه ها عبور می کرد. بلندترین قله از فلات پامیر و سلسله جبال مرتبط به آن «بام دنیا» خوانده می شد که واژگانی فارسی است و به معنای سقف جهان بوده و ارتفاع آن ۲۴۰۰۰ پا می باشد.

کوماره جیوه، فاشیان و سیوان زانگ تمام متون دینی بودایی را با خود از هند به چین آورده و ترجمه نمودند. کانون بودایی که وارد چین شد به زبان سنسکریت بود و مشتمل بر سوره های مخصوص مهایانه بود و نه سوره های کانون پالی (دکتر بوئری می گوید: گمان برده می شود که تحریفات چینیان در آن مقطع وجود داشته است ! و تغییرات ماهایانی را از جنس تحریف می داند).

به هر حال داستان های سفر فاسیان و هوسان ، در زمره ادبیات مهم چین دانسته می شود. فاسیان با سفر تاریخی خود در ایام حکومت چاندرا گوپتای دوم ( ۴۱۵ پ م- ۳۷۵ پ م ) یک سند مهم برای تاریخ هندوستان فراهم آورد.

● آموزه های مهایانه 
الف) بودا، نرفته است و سالکان او نیز به حال خود رها نشده اند.

در عوض ، بودا اندیشید که درمه دور از شفقت است و شفقت بودا نیز باید مانع این باشد که پیروان او به او دسترسی نداشته باشند. در واقع برای پیروی از شفقت بودا، رهروان باید بودی ستوه شوند، یعنی پیمان ببندند که تمام موجودات را با خودشان به رستگاری برسانند.

بودی ستوه ها، در دسترس هستند (درست مثل بودا)، تا اینکه به مردم برای رسیدن به رستگاری کمک کنند.

از نظر مهایانه ، بودای موعود هینهیانه، همان بودی ستوه می باشد، اما احتمالا مهم ترین بودی ستوه، اولوکیتشوره می باشد که توسط خدای رحمت چینی موسوم به گوان یین (که در ژاپن به آن کانون می گویند) معرفی شده است .

ب) بودا یگانه نیست و سالکان بودایی که بودی ستوه می شوند، می توانند بودا گردند.

ج) نیروانه و سنساره دیگر فرقی با یکدیگر ندارند.

سنساره و نیروانه در واقع نه یکی هستند و نه متفاوت اند.

نه هر دو یکی هستند و نه هر دو متفاوت می باشند. این نگرش باعث شده است که بودیسم در سرزمین چین ، بیشتر به ذائقه ها خوش بیاید; جایی که به خاطر نفوذ اندیشه کنفوسیوسی ، هرگز نفی متافیزیک و رهبانیت بودایی را برنتابید.

در واقع مکتبهای بودیسم چینی در این زمینه به طور کاملا متمایز رشد کرد.

مکتب تیان تای (که در ژاپن تندایی خوانده می شود) و مکتب چان (که سئون در کره ، تی ین در ویتنام و ذن در ژاپن خوانده می شوند) پا گرفتند. برای این مکاتب ، سنساره و نیروانه عملا یکسان اند; به گونه ای که روشن بینی و نیروانه جهان را – به جای آنکه حذفش نمایند – دگرگون ساختند.

در اینجا پارادوکس متافیزیک بودیسم چینی می تواند مشابه پارادوکس آموزه های بومی مکتب فلسفی دائوئیزم چینی ، به خوبی فهمیده شود.

● تمایزات فلسفی دو طریقت 
مکاتب فلسفی «ترهواده» واقعیت وجود انسان را مرکب از ترکیبات گذران عناصر ناپایدار اسکنده می دانستند و واقعیت عینی و ذهنی جهان را می پذیرفتند.

ولیکن مکاتب فلسفی «مهایانه » چون مکتب «مادیمیکه » و «ویگیانه وده» به این نتیجه رسیدند که نه فقط «خود» یعنی «واقعیت ثابتی » وجود ندارد بلکه واقعیت های عینی نیز به همان سان غیرحقیقی اند و به منزله خلائی بیش نیستند.

فرضیه نه – خود که در مکاتب فلسفی «ترهواده» هم وجود داشت ، در «مهایانه » مبدل به تهی بودن عالمگیر و جهانی شد و بالنتیجه فرضیه تهی بودن عناصری که در ترکیبات موجودات گردهم می آیند و نیز اعتقاد اینکه «آتمن » هم تهیتی بیش نیست.

جایگزین فرضیه «عدم جوهر ثابت » آیین «ترهواده» گردید و بدین وسیله «مهایانه » شالوده فلسفه جدیدی را می ریخت که به موجب آن نه فقط «اصل ثابتی » (آتمن ) وجود ندارد بلکه کلیه اشیا تهیت (شونیتا) هستند و عالم و معلوم ، پدیده هایی بی بود هستند.

● کتابهای مقدس مهایانه (سوتره ها) 
کتابهای مقدس مهایانه را «سوتره » می خوانند یعنی «رشته های راهنما».

به خلاف «سوته »های پالی هینه یانی – «گفتارهایی » که به ندرت بیش از بیست صفحه چاپی می شوند- بسیاری از سوتره های مهایانه به صدها صفحه می رسد.

معلوم نیست که چه کسانی این سوتره ها را نوشته اند. با معیارهای درونی می توان دو گروه اصلی در ادبیات سوتره ای تشخیص داد. یک گروه متنهای نیایشی اند که بوداشناسی و تعلیم بدی ستوه ، مرکز معنوی آنهاست .

این متنها از خواننده صمیمیت و ایمان به بودایان را می طلبد و خاستگاه شان بخش شمالی هند است . سوتره های فلسفی به گروه دوم تعلق دارند.

● تاریخ و جغرافیای وجرهیانه 
مناطقی که این فرقه بودایی در آن گسترش یافته است عبارت اند از:

تبت و مغولستان . در تبت ، بودیسم کاملا متمایزی که معمولا لامائیسم خوانده می شود، رواج دارد.

(این نام از زمانی باب شد که راهبان را لاما خطاب کردند) بنابر اظهارنظر رابرت ا.هیوم ، دین بودایی در تبت ، ترکیب کاملا معینی از دین بومی بن و بودیسم مهایانه ست .

این ترکیب حاصله همانا دین لاما نامیده می شود. هیوم معتقد است که خود دین بن نیز احتمالا ترکیبی است از دین ابتدایی قوم تبت و آیین دائو.

دالایی لامای فعلی ، که رهبر مورد پرستش تبت بوده و در زمان اشغال تبت توسط جمهوری خلق چین ، از این کشور گریخت ، در ادامه روندی است که گفته می شود تجسد جانشینهای بودی ستوه می باشد.

دالایی لامای کنونی ، یک رهبر روحانی کاریزماتیک است که در سال ۱۹۵۷ از تبت گریخت و به هند پناهنده شد. با وجود اینکه فرقه وجرهیانه اساسا قرائتی خرافاتی از بودیسم نخستین است ، با این حال ، به خاطر همین روحیه کاریزماتیک دالایی لاماست که بودیسم وجرهیانه در آمریکا مورد توجه قرار گرفته است .

احتمالا در تبلیغ به نفع دالای لامای کنونی ، عوامل سیاسی در ارتباط با مناسبات غرب با چین کمونیست بی تاثیر نبوده است .

بودیسم وجرهیانه همچنین وارد قلمرو چین ، ژاپن و… گردید و مکاتب اسرارآمیزی ، مانند مکتب ژاپنی شین گون ، در تاثیرپذیری از بودیسم وجرهیانه پدیدار شدند.

معبد عظیم بوروبودور در جزیره جاوه ، بازمانده دوران رواج بودیسم وجرهیانه در اندونزی است (۸۰۰ میلادی ). گفتنی است که با رواج اسلام در اندونزی ، وجرهیانه در این کشور تقریبا، به طور کامل برچیده شد.

● آموزه های وجرهیانه 
بودیسم وجرهیانه، عبارت است از بودیسم تانتریک که معمولا به معنی بودیسم اسرارآمیز به کار می رود، وجره در اصل به معنی آذرخش ایندره است .

این واژه در کلمه وجرهیانه، نماد قدرت جادویی تانتریسم می باشد. تانتریک جادویی ، از طریق مندله ، اشکال مقدس ، مانتراها، اوراد مقدس برای ازبرکردن ایما و اشاره های مقدس می تواند کارگر افتد.

ادعا می شود که این تانتریک جادویی می تواند کارکرد شگفت انگیزی داشته باشد یا می تواند برای دستیابی به آزادی و علاوه بر این (یا به طور جداگانه ) برای تمرینهای ارزشمند مورد استفاده قرار گیرد.

{jfs 86}