اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) چیست؟
اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) بنابر تعریف DSM-IV-R عبارت است از: «یک ترس مشخص و مداوم از یک یا چند موقعیت اجتماعی یا انجام کار». افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) ممکن است تجربه اضطراب و یا تجربه اجتناب از موقعیتهای اجتماعی متنوعی مانند جشنها، گفتگو در جمع، قرار ملاقات جهت دوستی و اظهار خود به صورت قاطعانه در میان دیگران را داشته باشند. اکثر افراد دارای اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) از قضاوت منفی دیگران و یا انجام کاری که شرمآور یا حقارتآور تلقی شود، میترسند.
نشانههای جسمی مشترک عبارتند از:
تپش قلب
سرگیجه
بیحسی یا سوزن سوزن شدن
ناراحتی شکمی
خشکی دهان
عرق کردن و سرخ شدن
نشانههای این اختلال در کودکی عبارتند از:
بیقراری، لالی انتخابی، فرار از مدرسه، اضطراب جدایی و کمرویی.
اگر کودک شما صبحها پیش از مدرسه رفتن، شکم درد میگیرد و یا در هنگام پاسخ شفاهی به معلم دچار سرگیجه میشود، باید احتمال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) را در نظر بگیرید.
این نشانهها ممکن است با نشانههای جسمی اختلالات اضطرابی دیگر مشترک باشد، ولکن افراد دارای اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) این نشانهها را، اگر به اختلالات اضطرابی دیگری دچار نباشند، تنها در موقعیتهای اجتماعی تجربه میکنند.
افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که در همه موقعیتهای اجتماعی دچار اضطراب هستند و گروهی که تنها در یک یا چند موقعیت اجتماعی خاص به اضطراب دچار میشوند. افراد دارای اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) معمولاً در انجام وظایف اجتماعی، تحصیلی و حرفهای خود دچار اشکال هستند.
اضطراب اجتماعی
بسیاری از این افراد در جستجوی کمکهای عمومی هستند و به احتمال زیاد در مشاغلی پایینتر از ظرفیتهای خویش مشغول کار هستند و باور دارند که رؤسای آنها افکار منفی بیشتری به آنها نسبت به همکارانی که اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) ندارند، دارند.
تعداد قابلتوجهی از افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی دارای تجربه فقدان دوستی، حمایت اجتماعی کمتر، تعداد کمتر دوستان جنس مخالف و علاوه بر آن، کیفیت پایینتر زندگی هستند. در تحقیقی، درصد بیشتری از افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد دارای اختلال حمله وحشت و بیرونهراسی، هرگز ازدواج نکرده بودند.
اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) یک اختلال روانی متداول است و پس از افسردگی و الکلیسم، شایعترین مشکل روانی است. طبق نظر کسلر و همکاران، نرخ شیوع ۱۲ ماهه آن، ۶٫۸% و نرخ شیوع طول عمر آن، ۱۲٫۱% است.
اختلال اضطراب اجتماعی در اوایل کودکی و یا نوجوانی شروع میشود و بهدنبال آن ممکن است یک دوره مزمن رخ دهد. میانگین زمان سپریشده بین ایجاد اختلال اضطراب اجتماعی و زمانیکه افراد در جستجوی درمان بر میآیند، حدود ۲۰ سال است و افراد زمانی بهدنبال درمان میروند که دچار اختلال همراه و یا اختلالات اضطراب اجتماعی پیچیده دیگری شده باشند. مطالعات نشان میدهد زنان با احتمال بیشتری نسبت به مردان از این اختلال رنج میبرند.
افرادی که دچار اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) هستند، بهطور معمول در موقعیتهای زیر دچار پریشانی زیادی میشوند:
۱. موقعی که مجبور هستند در جمع چیزی بگویند.
۲. زمانی که مورد انتقاد یا طعنه قرار میگیرند.
۳. زمانی که در مرکز توجه هستند.
۴. وقتی کاری انجام میدهند و در معرض دید دیگران هستند، مانند: خوردن و نوشتن.
۵. زمانی که افراد قدرتمند را ملاقات میکنند.
۶. در اکثر موقعیتهای اجتماعی بالاخص هنگام برخورد با غریبهها.
۷. زمانی که به شخص دیگری معرفی میشوند.
۸. در روابط دوستانه یا عاشقانه.
البته اینها شامل همهی موقعیتهایی نیست که فرد دارای اضطراب اجتماعی دچار پریشانی میشود.
بیش از ۸۰% افرادی که از اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) رنج میبرند، حداقل یک اختلال دیگر مانند هراس مشخص، بیرونهراسی، افسردگی اساسی و سوءمصرف الکل و وابستگی را نیز دارند. شروع اختلال اضطراب اجتماعی بهطور معمول مقدم بر شروع شرایط اختلال همراه است.
آسیب شناسی
درباره فاکتورهای موثر در ایجاد این اختلال باید گفت که نقش عامل ارث در اختلال اضطراب اجتماعی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد است. عوامل محیطی مانند اضطراب والدینی و دیدگاههای والدینی درباره تربیت کودک، بر ایجاد و ماندگاری اضطراب اجتماعی موثر است. کودکان از والدین میآموزند که دنیا مکان خطرناکی است و آنها کنترل کمی بر نتایج شرایط اجتماعی دارند. علاوه بر آن، تجربیات منفی اجتماعی و تجربیات منفی با همسالان و یا اتفاقات اجتماعی همگی میتواند در ایجاد و ماندگاری اختلال اضطراب اجتماعی کمک کند.
والدینی که خود دچار این اختلال هستند، مداوماً از خطرات و وقایع بد احتمالی دنیا سخن میگویند (به احتمال زیاد جنگ خواهد شد و قحطی همه جا را میگیرد)، از کودک بیش از اندازه حفاظت میکنند و خطرات دنیا را دائماً گوشزد میکنند (حواست باشد همه پسرها قصد سوءاستفاده دارند- بدون چتر میری بیرون سرما میخوری، میمیری آخر- تند ندو، مخت به جایی میخوره) با احتمال بیشتری کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی خواهند داشت.
نحوه عملکرد اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) در فرد
ترس از قضاوت منفی دیگران، هسته اصلی اضطراب اجتماعی است. همه افرادی که دارای اضطراب اجتماعی هستند، از قضاوت منفی دیگران واهمه دارند.
طبق مدل ریپی و هیمبرگ، شروع چرخه اضطراب اجتماعی با تصور یک مخاطب خیالی آغاز میشود. این مخاطب، تمام توجهش به فرد بوده و او را مورد قضاوت دقیق قرار میدهد. سپس فرد تصویری از آنکه در نظر دیگران چگونه بهنظر میرسد، میسازد.
این تصویر ساختهشده مطمئناً واقعی نبوده و بر اساس بازخوردهای منفی حقیقی و یا خیالی فرد از دیگران (فرد تنها انتقادات دیگران را بهخاطر میآورد، گاهاً این انتقادات تنها در خیال خود فرد و بر اساس آنکه احتمالاً دیگران اینگونه درباره من قضاوت کردند، میباشد)، توجه سوگیرانه به ترس در موقعیتهای اجتماعی پیشین (فرد بیش از اندازه بر ترس و نشانههای آن مانند تپش قلب در موقعیتهای اجتماعی تمرکز کرده و آن را بزرگ میکند. او کوچکترین نشانه ترس را فاجعه تلقی میکند.
نشانههایی که بهطور طبیعی میتواند در همه افراد تا حدی وجود داشته باشد)، حافظه سوگیرانه به نتایج این موقعیتهای اجتماعی (بهطور مثال، در تصور فرد اگر او در جمع خوب حرف نزند و یا در اجرای موسیقی خود نتی را فراموش کند، آبرویش میرود و وجهه او بالکل خراب میشود) که بخشی از آن ممکن است بهواسطه توجه به ترس در موقعیتهای اجتماعی و بخش دیگری بهواسطه ترسهای حال حاضر از ارزیابی منفی ایجاد شده باشد، است. یعنی فرد دارای اضطراب اجتماعی، تحریفات شناختی بسیاری مانند فاجعهسازی، درشتبینی معایب و ریزبینی محاسن، تفکر دوقطبی، پیشگویی منفی و … دارد.
از سویی دیگر، فرد انتظارات خیالی دیگران از خود را به مقدار زیادی بالا در نظر میگیرد. بنابراین از یک سو، ما دارای یک تصویر از خود هستیم که تواناییهای خود را کمتر از آنچه هست در نظر میگیریم و از سویی دیگر، دارای انتظارات خیالی هستیم که در مقابل بهشدت سطح بالا هستند.
مقایسه آنچه که فرد باور دارد که قادر است انجام دهد و آنچه که باور دارد دیگران از وی انتظار دارند، باعث میشود فرد فاصله زیادی بین آنها ببیند. با این ترتیب، فرد دارای اضطراب اجتماعی باور دارد که او تقریباً همیشه کمتر از حد انتظار ظاهر خواهد شد و بنابراین مخاطبین، ارزیابی منفی از وی خواهند داشت.
تصور ادراک منفی دیگران باعث افزایش نشانههای فیزیکی (تپش قلب، تعریق، خشکی دهان و …)، شناختی (افکار منفی درباره خود و عملکرد خود مانند: احمقانه رفتار میکنم، شکست میخورم و …) و رفتاری (اجتناب از موقعیتهای اجتماعی، لکنت کردن، بیقراری …) اضطراب میشود. هرچه نسبت اختلاف بین معیار عملکرد خود، آنگونه که توسط دیگران درک میشود، با استانداردهای تصوری دیگران بیشتر باشد، اضطراب بیشتر افزایش مییابد.
این نشانههای اضطراب به نوبه خود باعث میشوند فرد باور کند بهطور حتم دیگران ارزیابی منفی از وی خواهند داشت.
تصور منفی از تواناییهای خویش
باورهای غلط یا تحریفات شناختی باعث ایجاد چرخه اضطراب میشود. تصور منفی از تواناییهای خویش، استاندارد اجتماعی بالا، تخمین هزینههای اجتماعی بالا، تصور کنترل هیجانی پایین از خود، تصور مهارتهای اجتماعی ضعیف از خود، همه باورهای غلطی هستند که در افراد دارای اضطراب اجتماعی وجود دارد. از جمله فرد گمان میکند دیگران اضطراب او را میبینند (درشتبینی معایب و پیشگویی منفی) و قضاوت منفی از وی خواهند داشت.
هچنین شاخصهای بیرونی، اطلاعات بیشتری به فرد داده (بهطور مثال، وقتی شخصی در جمع به ساعتش نگاه میکند، برای شخص مضطرب علامتی است بر اینکه جمع خسته شده است و حوصله صحبت او را ندارد) و بازنمایی ذهنی از خویشتن را بهصورتیکه توسط مخاطبان دیده میشود، تغذیه میکند و باعث منفی شدن بیشتر آن گشته و در نتیجه چرخه از نو آغاز میشود.
هنرمندی را تصور کنید که در حین اجرای موسیقی در جمعی کوچک، چرخه بالا را تجربه کرده است. این تجربه باعث میشود او به باورهای غلط خود بیشتر یقین کند و برای آنکه مجدداً با این مشکل روبرو نشود، دو راهکار را اتخاذ میکند. اولاً، تا جای ممکن سعی میکند از اجرای موسیقی در جمع اجتناب کند.
این کار باعث میشود باور او مبنی بر آنکه اجرای در جمع اضطرابزا است، تقویت شود. او هیچگاه درک نخواهد کرد که میتواند در جمع موسیقی اجرا کند ولی مضطرب نشود. دوماً، در صورتی که مجبور به اجرای موسیقی در جمعی باشد، رفتارهای ایمنیجویی بهکار میبرد
. یعنی بهطور مثال، آنقدر تمرین میکند که دیگر شکی به کیفیت اجرای خود نداشته باشد. در این صورت او موفقیت خود را به تمرین زیاد نسبت میدهد و نه آنکه میتوان در جمع بدون ترس از قضاوت دیگران ظاهر شد. به این ترتیب باورهای غلط فرد (تحریفات شناختی) هیچگاه اصلاح نمیشود.
مشکل بعدی نشخوار فکری است. هنرمند مذکور پس از اجرای برنامه خود، بارها صحنههای اجرای خود را مرور میکند که این فرایند منتج به شناختها و هیجانات منفی بیشتری میشود که به دوام اضطراب اجتماعی کمک میکند.
اختلال اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی) چیست؟
فرایند بالا را میتوان در چهار مرحله خلاصه کرد:
۱. فرد دارای استانداردهای اجتماعی بالا و غیرواقعی بوده و نگران است که عملکرد او مطابق با آن نباشد. او در موقعیتهای اجتماعی، توجه زیادی بر بررسی و مشاهده خود میکند (وای، تپش قلب دارم میگیرم، دیگران میفهمند که من اضطراب دارم.
از نوع نگاه حضار معلومه که از اجرای برنامه من خوششان نیومده). این نوع توجه باعث افزایش غیرمعمول آگاهی فرد نسبت به واکنشهای اضطرابی خود میشود که در پردازش موقعیت و رفتار دیگران تداخل ایجاد میکند.
۲. فرد از رفتارهای ایمنیبخش و یا اجتنابی در حین و یا پیش از موقعیتهای اجتماعی استفاده میکند تا خطر طرد را کاهش دهد.
بهطور مثال، فرد در جایی که کاملاً مطمئن نیست حرفش صحیح است، حرفی نمیزند (ایمنیبخش) و یا آنکه بارها آن را در ذهن خود تمرین میکند (اجتنابی).
۳. تحریفات شناختی باعث میشود فرد نقص عملکرد خود و قضاوت منفی دیگران را بیش از اندازه واقعی برآورد کند. بهطور مثال، هنرمند فوقالذکر کوچکترین اشتباه خود را فاجعه تصور میکند و کل اجرای خود را زیر سوال میبرد.
۴. نشخوار فکری پس از یک رخداد اجتماعی باعث میشود تمرکز فرد بر شکستها و ضعف عملکرد خود در دفعات گذشته معطوف شود و تصویر منفی از خود داشته باشد که خود باعث پیشبینی عملکرد بد برای موقعیت اجتماعی آینده در ذهن او میشود.
هنرمند مذکور پس از مشاوره با درمانگر و توجه به رفتارها و افکار خویش متوجه شد که در یک موقعیت اجتماعی معمولی، ابتدا متوجه نامنظم بودن ضربان قلب و تنفسش میشود که این منجر به این فکر میشود که در موقعیت اجتماعی، چقدر ضعیف عمل میکند؛
زیرا اضطراب برای او بهمعنای افتضاح شدن و شکست در رسیدن به استانداردهای سطح بالای خود است. این امر بهنوبه خود منجر به قطع تماس چشمی و کمکردن میزان صحبت میشود. مشاهده کنارکشیدن خود از موقعیتهای اجتماعی منجر به ارزیابی منفی از خویش و ترس از ارزیابی منفی دیگران میشود که این امر، برانگیختگی فیزیکی شدید دیگری را بهدنبال دارد. و این چرخه در هنرمند هردم افزونتر میشود.