حمله وحشت یا پانیک اتک چیست؟
حمله وحشتزدگی یا اختلال وحشتزدگی (پانیک)، عبارت است از وقوع عودکننده و غیرقابلپیشبینی حملات وحشت. لازم است تا حملات وحشتزدگی «غیرقابلپیشبینی» اتفاق بیفتند، بدین معنا که از نقطهنظر بیمار، چنین حملاتی بهنظر بهصورت غیرمنتظره یا بدون هیچ دلیل واضحی رخ میدهند.
برای آنکه حمله وحشتزدگی، اختلال وحشتزدگی یا پانیک تشخیص داده شود، لازم است تا فرد در قبال این حملات واکنشهای خاصی از جمله نگرانی دائم درباره وقوع دوباره حملات یا نگرانی درباره عواقب حملات، اجتناب از فعالیتهایی که ممکن است سبب بروز احساسات فیزیولوژیکی مرتبط با وحشت باشند یا مشارکت در رفتارهای مرتبط با امنیت، از قبیل بههمراه داشتن موبایل یا دارو را از خود نشان دهد. نگرانی درباره عواقب حملات ممکن است شامل ترس از حمله قلبی مرگبار یا بیهوش شدن جلوی دیگران شود.
نشانههای حمله پانیک شامل موارد زیر میشوند: تعریق، تنگی نفس، تپش قلب، لرزیدن، درد یا ناراحتی در قفسه سینه، احساس خفگی، تهوع، ترس از مردن یا دیوانهشدن یا انجام دادن بیاختیار کاری، دگرسانبینی محیط یا دگرسانبینی خود، احساس سردی یا گرگرفتگی، بیحسی، سرگیجه یا غش.
اختلال وحشتزدگی (پانیک) را میتوان همراه یا بدون بیرونهراسی تشخیص داد. طبق دستورالعمل تشخیصی و آماری اختلالات روانی، بیرونهراسی، اضطراب از موقعیتهایی است که در آنها فرار، دشوار (یا شرمآور) است و اگر فرد دچار حمله پانیک یا نشانههای وحشتزدگی شد، کمک گرفتن از دیگران دشوار میشود. نحوه برخورد با این موقعیتها چنین است: یا از این موقعیتها اجتناب میشود، یا با پریشانی شدید و نگرانی درباره تجربه وحشتزدگی تحمل میشوند یا تنها در صورت وجود همراه در این موقعیتها قرار میگیرند. موقعیتهای رایجی که سبب بروز حمله پانیک میشوند، عبارتند از: انتظار در صف، مکانهای شلوغ مانند فروشگاهها یا سالنهای سینما و تئاتر، تنها بودن یا سفر با اتوبوس، قطار یا ماشین.
حمله پانیک یا اختلال وحشتزدگی بهعنوان ترس اکتسابی از احساسات بدنی (ضربان قلب، سرگیجه، تهوع و …)، بهویژه احساساتی که با انگیختگی خودکار مرتبط هستند، تصور شده است. بهعبارت ساده، افراد پس از آنکه دچار حملات پانیک شدند، نسبت به احساسات بدنی خود بیش از اندازه حساس میشوند و از هر احساس بدنی جزیی احساس خطر کرده و آن را بهمعنای احتمال شروع حمله پانیک میدانند. بنابراین کسانی که اختلال وحشتزدگی دارند، پس از تجربه حمله پانیک غیرمنتظره، نسبت به تجربه چنین حملاتی در آینده دچار اضطراب میشوند.
امّا اولاً چرا افراد، حملات پانیک غیرمنتظره را تجربه میکنند و چه چیز سبب میشود برخی افراد دچار ترس از تجربه حمله پانیک در آینده شوند؟ بهعبارت دیگر، چه چیز برای اولین بار باعث حملات پانیک میشود؟
از نقطهنظر تکاملی، واکنش ترس یا وحشتزدگی (پانیک) در حضور موقعیت تهدیدآمیز، انطباقی است. فرض میشود وحشتزدگی یا وحشتزدگی غیرمنتظره (پانیک) در غیاب محرک تهدیدآمیز، در اثر تعامل رویدادهای استرسزای زندگی و آسیبپذیریهای روانی و بیولوژیکی بهوجود میآید.
تمایل به تجربه احساسات منفی که اغلب برچسب روانرنجورخویی یا احساس منفی به آن میزنند، تا حد زیادی به ارث برده میشود و ثابت شده است که پیشبینی کننده حمله پانیک یا حمله وحشتزدگی هستند. این خلق و خوی به ارث برده شده احتمالاً بهعنوان یک آسیبپذیری بیولوژیکی برای هم تجربه ترس – واکنش هشداری سریعی که شاخصه آن برانگیختگی قوی سیستم عصبی است – و هم تجربه اضطراب – یک حالت خلقی منفی که خصیصه آن، نگرانی درباره رویدادهای آینده و نشانههای تنش جسمی است، عمل میکند.
عوامل محیطی در کودکی میتوانند در شکلگیری اعتماد به نفس افراد به خودشان و تواناییهایشان در کنترل رویدادهای آتی زندگی نقش بازی کنند. چنین حس کنترل یا عدمکنترلی میتواند در تجربه ترس و اضطراب بهعنوان یک آسیبپذیری روانی عمل کند. رویدادهای استرسزای زندگی از قبیل شغل جدید یا مرگ اعضای خانواده، ممکن است با آسیبپذیریهای بیولوژیکی و روانی دست به دست هم داده و واکنش ترس احساسی یا حمله وحشتزدگی را تحریک کنند. استرسهای متراکم شده در فرد که در طول زمان بهواسطه رویدادهای استرسزای زندگی ایجاد شدهاند، میتوانند باعث بروز یک حمله وحشتزدگی (پانیک) شوند، اگرچه فرد بهدلیل آنکه محرک تهدیدکننده آنی برای آنها وجود ندارد، آن را «غیرمنتظره» تلقی میکند.
پس از وقوع یک حمله پانیک یا حمله وحشتزدگی غیرمنتظره، چه عاملی باعث میشود این حملات ادامه یابد؟ همان آسیبپذیریهای کلی که در بالا گفته شد، ممکن است در تعیین این که آیا فرد پس از وقوع حمله، دچار «بیم اضطراب» درباره تجربه حملات آینده میشود یا نه، نقش بازی کنند. علاوه بر آسیبپذیریهای کلی در تجربه وحشتزدگی و اضطراب، باور بر این است که آسیبپذیریهای خاصی هم وجود دارند که به شکلگیری حملات وحشتزدگی کمک میکنند. یک مثال، میزان حساسیت اضطراب است که بر طبق این اعتقاد، اضطراب و نشانههای آن، سبب عواقب مضر فیزیکی، اجتماعی و روانی، فرای ناراحتی فیزیکی یک دوره وحشت میشوند.
آگاهی افزایش یافته یا توانایی کشف احساس انگیختگی بدنی، آسیبشناسی روانی پیشنهاد شده دیگری است که مختص اختلال وحشتزدگی است. تجربه بیماریهای روانی در کودکی (چه در خود شخص و چه در والدینش)، بهویژه آن تجربیاتی که شامل اختلال تنفسی میشوند نیز ممکن است به یک آسیبشناسی روانی خاص برای اختلال وحشتزدگی، کمک کنند.
اضطراب درباره حملات وحشتزدگی یا پانیک آتی با ترس از حسهای بدنی (ضربان قلبم بالا رفته، وای نکنه غش کنم) که همراه با حملات است، پیوند خورده است. فرد در ابتدا از بروز حس های بدنی خود مضطرب میشود و نگران است که مبادا منجر به وحشت شود، در این زمان، افکار اتوماتیک مانند فاجعهسازی (مثال: اگر دچار حمله شوم آبروریزی میشود) و احتمال بیش از حد (مثال: اگر بیرون بروم حتماً دچار حمله (پانیک) میشوم) باعث میشود که اضطراب فرد افزایش یابد و در نتیجه احساسهای بدنی او مانند ضربان قلب و سرگیجه بیشتر شود.
افزایش احساسهای بدنی، افکار اتوماتیک او را تقویت میکند و فرد به درستیِ باورهای خود یقین بیشتری پیدا میکند و در نتیجه، این افکار قویتر شده مجدداً اضطراب بیشتری تولید میکنند. این دور خود تداومبخش ادامه یافته تا آنکه از هر چند نوبت یکبار منتج به حمله پانیک میشود.
همراه شدن احساسهای بدنی با حمله، فرد را بیش از پیش شرطی کرده و در نتیجه حساسیت بیش از اندازهای نسبت به احساسهای بدنی خود پیدا میکند. در نتیجه احساسهای بدنی که در همه افراد گاهاً بهوجود میآید و پس از مدتی رفع میشود، برای فرد دارای اختلال پانیک معنای شروع حمله را پیدا میکند که این امر باعث آن میشود که فرد مجدداً در دور ذکر شده در بالا بیفتد.
چنین اضطرابی در مورد حسهای بدنی، نقش اساسی در تداوم اختلال وحشتزدگی (پانیک) بازی میکند. حسها میتوانند ناشی از فعالیت جسمانی، موادشیمیایی مثل کافئین، محرک محیطی ترسناک، و تصاویر یا افکار اضطرابی باشند. وقتی حسهای بدنی، مورد توجّه فرد مبتلا به اختلال وحشت قرار گیرند، ترسی را در او بوجود میآورند. این ترس، حسهای بدنی را تشدید کرده و منجر به افزایش آن ترس میشود و بهنوبه خود بهعنوان یک چرخه خودتداومبخش ترس و حسهای بدنی، منجر به افزایش بیشتر حسهای بدنی میشود که در نهایت منجر به حمله پانیک یا حمله وحشت زدگی میشود. لذا، ترس از تجربه حسهای بدنی برانگیختگی، به تحول یک حمله وحشتزدگی (پانیک) تمام عیار منجر شده و این باور را تقویت میکند که باید از این حسها ترسید.
برای شرطی شدن فرد، گاهاً تنها یکبار همراه شدن احساسهای بدنی با حمله پانیک کافی است و پس از آن، عوامل دیگری چون ایمنیجویی و اجتناب که در ادامه توضیح داده میشود، باعث تداوم اختلال وحشت (پانیک) میشود.
افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگی (پانیک) اغلب از این مساله آگاه نیستند که حملات پانیک میتواند به این روش (توسط حسهای بدنی یا محرک درونی و بیرونی) ایجاد شود. این برای افرادی که دارای اختلال وحشتزدگی هستند بدین معنی است که حملات وحشتزدگی اغلب بهطور غیرمنتظره و غیرقابلپیشبینی رخ میدهند.
چون آنها نمیتوانند نشانگان حمله وحشتزدگی یا حمله پانیک را پس از آغازش متوقف کنند، چنین حملاتی را غیرقابلکنترل میدانند. غیرقابلپیشبینی و غیرقابلکنترل بودن حملات یا حمله پانیک میتواند سطوح اضطراب مزمن را تقویت کند. سطوح بالاتر اضطراب مزمن میتواند از طریق افزایش فرکانس یا شدت بیشتر حسهای بدنی مرتبط با اضطراب و همچنین افزایش توجّه فرد به حسهای بدنیاش، احتمال حملات وحشتزدگی یا حملات پانیک پانیک آتی را افزایش دهد.
این پکیج از قدرتمندترین پکیج های خودهیپنوتیزمی است که میتواند اختلالاتی چون پانیک را در شما محو کند و طنین آرامش و صلح درونی را در ذهن و بدن تان جایگزین نماید. پس با ساخت جملات برنامه ریز مثبت، کوتاه، شفاف و واضح با ضمیرناخودآگاه تان ارتباطی صمیمانه برقرار کنید تا همیشه همراه شما باشد.
از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. کمی قند خون: پایین بودن قند خون با ایجاد نشانههایی مانند عرق کردن، تپش قلب، احساس ضعف، سرگیجه و غش و لرز، حملات وحشت را تداعی میکند. معمولاً افراد به تجربه دریافتهاند که میتوانند برای جبران قند خون خود وعدههای غذایی بیشتری داشته باشند. گروهی دیگر نیز مواد خوراکی چون شکلات و نوشابه میخورند که مشکل این مواد آن است که باعث ترشح انسولین در بدن میشوند که بهطور موقت، قند خون را افزایش میدهند و پس از مدتی بهخاطر ترشح انسولین بهجهت حفاظت از بدن در برابر قند اضافی، سطح قند خون از سطح ابتدایی نیز پایینتر میآید. بنابراین لازم است کمی قند خون درمان شود.
۲. پُرکاری و کمکاری تیروئید: پُرکاری تیروئید باعث بیقراری، تنگی نفس، تپش قلب و لرز و تعریق میشود که بسیار شبیه نشانههای بدنی حمله وحشت است. بنابراین با تداعی حمله وحشت، فرد را در دور ذکر شده در بالا میاندازد و فرد دائم نگران شروع حمله پانیک است.
کمکاری تیروئید نیز باعث کاهش غلظت کلسیم و بالا رفتن غلظت فسفات در پلاسمای خون میشود که در موارد شدید، فرد دچار حالاتی شبیه حمله پانیک میشود.
۳. نشانگان کوشینگ: ناشی از افزایش میزان کورتیزول خون است که منجر به افسردگی و اضطراب میشود.
۴. نفس نفس زدن: اشاره به نوع تنفس کردن فرد دارد. بهطور مثال، آسم در کودکی در بعضی افراد، نوع تنفس کردن آنها را تغییر میدهد.
۵. مسمومیت کافئین: مصرف زیاد کافئین نیز باعث ایجاد نشانههای اضطراب میشود که خود منجر به ترس از بروز حمله پانیک میگردد.
پاسخهای رفتاری به وحشتزدگی، بهویژه رفتارهای ایمنیجویی (مانند: آهسته گام برداشتن جهت بالا نرفتن ضربان قلب، بر روی ارتفاع نرفتن جهت عدم ایجاد سرگیجه، کم خوردن غذا بهمنظور جلوگیری از حالت تهوع) و اجتناب (بیرون نرفتن از خانه بهجهت ترس از حمله، فرار از موقعیتهای تنهایی) بهعنوان عوامل تداومبخش اختلال عمل میکنند. همانطور که پیشتر گفته شد، فرد دچار اختلال وحشتزدگی اشتباهاً باور دارد حمله وحشتزدگی باعث آسیب فاجعهآمیز جسمانی و روانی مثل حمله قلبی، دیوانه شدن، بیهوش شدن، یا از دست دادن کنترل خواهد شد.
لذا، تجربه حملات وحشتی که در آن هیچ یک از این موارد رخ ندهد، قاعدتاً باید این باورها را تضعیف کند. با این حال، افراد دچار اختلال وحشت در رفتارهای ایمنیجویی خاصی درگیر میشوند که معتقدند آنها را قادر میکند از پیامد ترس فرار کرده یا اجتناب کنند. برای مثال، اگر فردی معتقد باشد طی حمله وحشت بیهوش خواهد شد، ممکن است بنشیند یا شئای را برای حمایت نگهدارد.
درگیرشدن در رفتارهای ایمنیجویی مانع عدمتأیید ارزیابیهای نادرست شناختی میشود، لذا به حفظ اختلال وحشت کمک میکند. همچنین ممکن است افراد در رفتارهای ایمنیجویی طراحیشده برای ممانعت از وحشت یا پیامدهای ترسناک آن درگیر شوند، رفتارهایی مانند همراه داشتن همیشگی داروهای ضداضطراب یا مسافرت بههمراه افرادی که به آنها احساس ایمنی میدهد.
پاسخ رفتاری دیگری که باعث تداوم وحشت میشود، اجتناب آشکار است. افراد گرایش دارند از مکانها یا موقعیتهای خاصی که معتقدند احتمال حمله وحشت زیاد است، اجتناب کنند. اجتناب، مانع عدم تأیید ارزیابیهای نادرست و فاجعهآمیز شده و این ترس را تقویت میکند که این موقعیتهای خاص خطرناکند، و لذا احتمال دچار شدن به حمله وحشت در آن موقعیتها در آینده افزایش مییابد. بعلاوه، اگر فرد از شرایطی که در گذشته حمله وحشت غیرمنتظرهای را در آن تجربه کرده بود، اجتناب کند، حملات آینده بهطور اجتنابناپذیری به شرایط جدید که پیشتر امن بودند نیز تسری خواهد یافت. بنابراین، حیطه شرایط ایمن محدود میشود، بهطوریکه اکثر مکانها تبدیل به مکانی خطرناک میشود که در آن احتمالاً حمله وحشت رخ میدهد. این الگو میتواند اجتناب رفتاری و سطوح مزمن ادراک اضطراب را افزایش دهد.
درمان شناختیرفتاری (CBT)، مداخلهای حمایتشده به لحاظ تجربی است. یک فراتحلیل شامل ۲۲ مطالعه درمان شناختیرفتاری برای اختلال وحشتزدگی یافت شد که در پایان درمان، ۶۳.۳ درصد افرادی که درمان را تکمیل کرده بودند، بهبود یافتند؛ درحالیکه ۵۳.۸ درصد از افرادی که مقاوم به درمان بودند، بهبود پیدا کردند. هنگامی که ۱۲ تا ۲۳ ماه بعد از پایان درمان، دوباره سنجش انجام شد، این درصد بهترتیب به ۷۵.۳ درصد و ۷۱.۶ درصد افزایش یافت. علاوه بر کاهش نشانگان اضطراب و افسردگی، درمان شناختیرفتاری برای اختلال وحشتزدگی، بهبودیهایی را در شاخصهای کیفیت زندگی ایجاد کرده و تأثیر مفیدی بر سلامت جسمانی دارد.
حین مقایسه درمان شناختیرفتاری با دارودرمانی برای درمان پانیک، فراتحلیل جدیدی از ۱۲۹ مطالعه نشان داد که این روش همانند دارودرمانی موثر بوده و بهطور معناداری نرخ افت کمتری را نشان میدهد. یافتههای فراتحلیلی بیان میکند در مقایسه با درمان شناختیرفتاری تنها، ترکیب این روش با دارودرمانی میتواند نتایج کوتاهمدت و نه بلندمدت را بهبود بخشد. یک آزمایش بالینی بزرگ نشان داد در پی عدم تداوم دارودرمانی، گروهی که هم درمان شناختیرفتاری و هم دارودرمانی را دریافت کرده بودند، مانند گروهی که فقط درمان شناختیرفتاری دریافت کرده بودند، خوب عمل نکردند.
حمله وحشت یا پانیک اتک چیست؟
۱. آموزش روانی
در روش درمان پانیک از طریق آموزش روانی، درمانگر اطلاعاتی را برای کمک به تصحیح تصورات غلط مراجع درباره حمله وحشتزدگی و اضطراب و عادی کردن شرایط برای او ارائه میدهد و به او اجازه میدهد تا بداند درمان پانیک مؤثر هستند. همچنین منطق فعالیتهای درمانی متعاقب را ارایه میکند.
در جلسه اول درمان، درمانگر مطالب زیر را درباره حمله پانیک توضیح میدهد تا این حملات در ذهن فرد از حالت غیرقابلپیشبینی و غیرقابلکنترل خارج شود و تصورات نادرست فرد دربارهی نشانگان وحشتزدگی از جمله تصور دیوانه شدن از بین برود.
زمانی که اجداد ما در جنگلها ساکن بودند، در معرض انواع بلایای طبیعی قرار داشتند. طبعاً اگر در شب با نگرانی از حمله شیر و پلنگ نمیخوابیدند، به چنان خواب عمیقی فرو میرفتند که حضور شیر و یا پلنگ را متوجه نمیشدند و طعمه آنها میشدند. بنابراین، ما نوادگان اجدادی هستیم که نگران خطرات اطراف خود بودند و در حالت گوش بزنگی قرار داشتند.
کارکرد اضطراب، حفظ بقای نسل است و هنگامی بهکار میافتد که فرد احساس خطر میکند. حال این خطر میتواند واقعی و یا آنکه تصور فرد باشد. در این زمان، اضطراب در بدن فرد بهکار افتاده و او را برای جنگ یا گریز (یا فرار) آماده میکند. یعنی در جایی که امکان حمله وجود دارد، حمله به عامل ترس و در غیراینصورت، فرار از عامل ترس صورت میگیرد. بهمنظور آماده کردن بدن برای جنگ یا گریز، تغییراتی در بدن انجام میشود؛ از جمله، افزایش انگیختگی دستگاه عصبی خودمختار که کنترل بسیاری از فرآیندهای بدنی ما مانند دستگاه قلبی- عروقی و معده- روده را بر عهده دارد.
در هنگام اضطراب، جریان خون بهسمت اندامهای انتهایی بدن مانند دستها، پاها و بازوها افزایش مییابد و از جریان خون بهسمت سر و اندامهای داخلی کاسته میشود. ضربان قلب و آهنگ تنفس سرعت مییابد و عمل هضم کندتر میشود. این تغییرات باعث ایجاد نشانههایی چون افزایش ضربان قلب، تنگی نفس، سرگیجه، گزگز انگشتان دست و پا، احساس ضعف و احساس تهوع میشود. این علائم همگی بهمعنای آماده باش بدن برای مواجهه با یک عامل خطر میباشد و خود، فینفسه، خطرناک نمیباشد؛ چون که بهجهت حفظ و بقای فرد بهکار افتاده است و نه آسیب رساندن به آن. مشکل زمانی ایجاد میشود که این سیستم حفاظت از بقای فرد، بیش از اندازه حساس شود و مانند دزدگیری که حساسیت آن بیش از اندازه است، در زمانهای غیرضروری و غیرمفید بهصدا درآید.
در حمله پانیک مشکل فرد حملههای وحشت و بیم مداوم از وقوع یک حمله دیگر در هر لحظه است. حدود ۳ درصد از افراد دچار حمله پانیک هستند. فرض محققین آن است که استرس متراکم شده، علت بروز اولین حمله پانیک است. استرس متراکم از جمله می تواند عبارت از تعارضات زناشویی، مرگ و یا بیماری نزدیکان، جراحی، بیماریهای مهم، فشار محل کار و یا تحصیل و… باشد. استرس تراکمی در افرادی که ترکیبی از آمادگیهای شخصیتی و شناختی برای اضطراب دارند و یا حمایت اجتماعی اندکی احساس میکنند باعث میشود تا فرد به رخدادهای منفی و استرسزای زندگی به گونهای واکنش نشان دهد که ممکن است در برابر تهدید فیزیکی حیوانات درنده و یا مار نشان میدهد و در نتیجه دچار حمله شود.
در هنگام بروز حمله پانیک احساسات شدید بدنی (افزایش ضربان قلب تهوع سرگیجه تنگی نفس و …) بروز میکند. بهدلیل ناخوشایند بودن این احساسات بدنی کمکم بیم امکان وقوع حملههای دیگر آغاز میشود. از آن پس فرد نسبت به احساسات بدنی خود حساسیت بیش از حد پیدا میکند و کوچکترین تغییری در ضربان قلب نحوه تنفس و … را دال بر شروع حمله میداند. تغییرات فیزیولوژیکی که گاه به گاه در بدن هر کسی بروز میکند، برای فردی که دچار حمله وحشت زدگی شده است معنای شروع حمله را پیدا میکند. بهطور مثال، احساس سرگیجه، ضربان قلب و تهوع که ممکن است در هر فردی بروز کند و پس از چند دقیقه رفع شود در فردی که دچار حمله پانیک است بهجهت شرطی شدن معنای شروع حمله را پیدا میکند.
دومین عامل در حملات پانیک عامل شناختی است. عامل شناحتی در قالب گفتگوهای درونی وارد عمل میشود: «وای اگر ضربان قلبم بالاتر برود چی؟؛ اگر غش کنم آبرویم میرود؛ در میهمانی حتماً دچار حمله خواهم شد؛ اگر دچار حمله پانیک شوم آنها چه قضاوت بدی درباره من میکنند؛ دارم دیوانه میشوم.»
این افکار منفی باعث تشدید احساسات بدنی میشود یعنی ضربان قلب را افزایش میدهد، سرگیجه را تشدید میکند و … . تشدید احساسات بدنی بهنوبهی خود باعث میشود افکار منفی فرد تقویت شود و او بر درستی باور خود مبنی بر شروع حمله بیشتر یقین حاصل کند و بهخود میگوید پس درست فکر میکنم که دارم دچار حمله میشوم. درحالیکه این نشانگان بهجهت چرخه منفی احساسات بدنی و افکار منفی است که در فرد شدت پیدا کرده است. در نهایت، برانگیختگی بهحدی میرسد که گاهاً فرد دچار حمله میشود. هر چه تعداد این حملات بیشتر شود فرد بیشتر شرطی شده و نسبت به تغییرات بدنی خود حساستر میشود. او دیگر تغییرات بسیار اندک بدن خود را نیز متوجه شده و آن را نشانه شروع حمله فرض میکند.
پس از عوامل فیزیولوژیک و عامل شناختی عامل سوم رفتاری است. پس از آنکه حمله پانیک اتفاق افتاد فرد برای مقابله با خطر وقوع مجدد آن، دو راهکار را اتخاذ میکند که هردو باعث تداوم بیشتر چرخه حمله پانیک در فرد میباشد:
در ایمنیجویی فرد سعی میکند تا با بکارگیری چیزهایی که احساس اطمینان به او میدهند احساس خطر درونی خود را کاهش دهد. بهطور مثال، هر جا میرود دوست و یا والدین خود را همراه میبرد. در مورد هر مراجع باید تحقیق کرد که از چه عواملی بهعنوان ایمنیجویی استفاده میکند تا پس از شناسایی موارد آن، اندکاندک مراجع بدون آنها با خطر تصوری خود مواجه شود. در برخی موارد استفاده از داروهای آرامبخش نیز بهعنوان موارد ایمنیجویی محسوب میشود، زیرا فرد تصور میکند این داروها هستند که اضطراب او را کم کردهاند و بنابراین لازم است مواجههسازیها پس از مدتی در هنگام قطع دارو انجام شود تا فرد نسبت بهخود احساس اطمینان پیدا کند.
در اجتناب فرد از حضور در مکانها یا موقعیتهایی که معتقد است احتمال وقوع حمله پانیک زیاد است اجتناب میکند. این امر باعث میشود فرد هیچ وقت نفهمد که این موقعیتها خطرناک نیستند بلکه فرض او تقویت میشود که اگر دچار حمله نشده است بهخاطر آن است که از این موقعیتها اجتناب کرده است. مشکل آن است که اجتناب تنها در یک محدوده باقی نمیماند و دایماً گسترش پیدا میکند. در ابتدا فرد تنها میترسد خارج از شهر دچار حمله شود و به خود میگوید برای آنکه دچار حمله نشود بهتر است خیلی دور از شهر نشود. ولی در صورتی که به فکر خود عمل کرده و اجتناب کند گفتگوهای درونی تهدیدآمیزتر شده و اینبار به او میگوید از کجا معلوم که داخل شهر نیز دچار حمله نشوی. پس از مدتی مجدداً گفتگوی درونی به او میگوید از کجا معلوم که در فاصله بیش از ۱ کیلومتر از خانه دچار حمله وحشت زدگی نشوی. و در نهایت به مرحلهای میرسد که فرد از خانه نمیتواند خارج شود زیرا فرد باور پیدا کرده است که اجتناب و ایمنیجویی او بوده که باعث شده است او دچار حمله پانیک نشود.
آنچه به فرد برای درمان پانیک کمک میکند، مواجهه با موضوع اضطراب است.
پس از آنکه، سه مؤلفه مهم ترس و اضطراب – نشانههای فیزیکی، افکار (شناختها) و رفتارها – و نیز چگونگی تعامل آنها در کمک به بقای اختلال وحشتزدگی آموزش داده شد مراجعین تشویق میشوند نشانههای فیزیکی، افکار و رفتارهای مربوط به دوره اخیر وحشت خود را فهرستوار بنویسند و دریابند چگونه پاسخهای آنها ممکن است آنها را طولانی یا تشدید کنند. برای مثال، زمانیکه تینا متوجه میشود ضربان قلب او تند شده است، این ترس بر او غلبه میکند که دچار حمله وحشتزدگی خواهد شد و غش خواهد کرد. این فکر هشداردهنده منتهی به ضربان قلب تندتر و دیگر نشانههای فیزیکی اضطراب شد که نهایتاً ترس او از داشتن حمله پانیک را بیشتر کرد. رفتار او (با عجله به خانه رفتن، جایی که امن است) این باور او که هر کجای دیگر ناامن است را تقویت میکند. توضیح داده شد که هدف درمان، قطع این چرخه منفی توسط پرداختن به سه مؤلفه اصلی اضطراب است: تغییر خودگوییها یا باورها، کنترل واکنشهای فیزیولوژیکی و رویارویی با اشیاء، موقعیتها و مکانهایی که ایجاد ترس میکنند.
۲.خودنظارتی
در درمان پانیک از روش خود نظارتی به درمانجوها کمک می شود بهجای آنکه بهصورت ذهنی درباره واکنش احساسی خود قضاوت کنند، بهعنوان ناظر بیرونی آن را مشاهده کنند. خودنظارتی میتواند اضطراب را کم کند، درک واکنشهای احساسی را بالا ببرد و احساس کنترل را افزایش دهد. برای نمونه، ارزیابی ذهنی تینا «من احساس اضطراب میکنم، پس بههیچوجه نمیتوانم به خرید بروم» میتواند بهصورت عینی اینگونه توصیف شود: «قلبم تندتر میزند. فکرم این است که اگر به مغازه بروم، دچار حمله وحشت (وحشتزدگی) خواهم شد و غش خواهم کرد». از درمانجویان خواسته میشود یک فرم نظارتی را برای یک حمله اخیر وحشتزدگی کامل کنند که شامل جزئیات زیر است: احساسات فیزیکی، افکار و واکنشهای رفتاری، همینطور موقعیتی که در آن حمله رخ داد و درجه بیشینه ترس.
جدول خودنظارتگری را مانند جدول نمونه برای درمان پانیک خود بهمدت یکماه پر کنید:
احساسات فیزیکی | افکار | واکنش رفتاری | موقعیت حمله | میزان اضطراب |
تپش قلب- تهوع- تنگی نفس | اگر بیرون بروم دچار حمله میشوم- آبرویم میرود- نمیتوانم جلوی افتادنم را بگیرم و غش میکنم. | در خانه میمانم. | دوستانم از من میخواهند که پس از تولد بیرون برویم. | ۹۰ |
تهوع- تپش قلب | اگر غذا زیاد بخورم دچار حمله میشوم. احتمالا استفراغ میکنم. | غذا بسیار کمتر از حد سیری میخورم. | سر میز غذا | ۹۰ |
۳. آموزش تکنیکهای آرامسازی در درمان پانیک
بازآموزی تنفس بهعنوان یک مهارت انطباقی در توقف واکنشهای بیش از حد فیزیولوژیکی در درمان پانیک معرفی میشود. مکانیسمهایی که بهوسیله آنها بازآموزی تنفس موثر واقع میشود و میزان مؤثر بودن آن برای وحشتزدگی، همچنان تحت بررسی هستند. با وجود این، مهم است که درمانجوها از آن بهعنوان وسیلهای برای اجتناب از احساسات منفی استفاده نکنند. به درمانجو، تنفس دیافراگمی آموزش داده میشود: تنفس از شکم بهجای سینه. قرار است درمانجو با شمارش دَم (یک) و فکر کردن به کلمهی «آرامش» هنگام بازدم، روی تنفس خود تمرکز کند. درمانجو برای نخستین هفته تمرین، باید با میزان و سرعت نرمال نفس بکشد. بعد از سه تا پنج دقیقه تمرین در جلسه، تکلیف بازآموزی تنفس برای هفته آینده به مراجع محول میشود: ده دقیقه تمرین، دوبار در روز در یک مکان راحت و آرام. (توضیح کاملتر را میتوانید در مقاله اضطراب بیابید)
تکنیک دیگر مورد استفاده در درمان پانیک آرمیدگی تدریجی عضلات است. (توضیح کاملتر را میتوانید در مقاله اضطراب بیابید).
۴. بازسازی شناختی
بازسازی شناختی، فرایند جابجا کردن افکار مضطربانه خودکار یا خطاهای شناختی (توضیح کاملتر را میتوانید در مقاله تحریفات شناختی بیابید) با افکار واقعگرایانهتر است. این امر شامل آموزش خطاهای شناختی معمول در مورد اضطراب (بیشبرآورد خطر و فاجعهسازی) به درمانجو و نحوه شناسایی افکار مضطربانه خودکار خود میشود. سپس، به آنها آموزش داده میشود چگونه این افکار را بهعنوان فرضیه تلقی کنند و برای تأیید یا رد آنها، شواهدی جمع کنند. در نهایت، آنها تشویق میشوند فرضیههای جایگزین ایجاد کنند و برای تأیید و رد آنها شواهدی جمع کنند.
به مراجع توضیح داده میشود اگرچه افکار مضطربانه میتوانند «خودکار» باشند و خیلی سریع و بدون آگاهی کامل رخدهند، ولکن میتوانند بر احساسات و اَعمال اثر بگذارند. محتوای این افکار، خاص است و ممکن است در موقعیتها و زمانهای مختلف، متفاوت باشد. متعاقباً، شناسایی یا پیشبینی محتوای خاصی که در موقعیتهای خاص، اضطراب ایجاد میکند، اهمیت دارد.
به مراجع آموزش داده میشود از تکنیک «پیکان رو به پایین» برای شناسایی این افکار خودکار خاص، استفاده کند. این تکنیک اینگونه عمل میکند: درمانجویان از خودشان میپرسند، مثلاً در یک موقعیت فرضی، از چه چیزی میترسند و سپس، تشخیص میدهند اگر این ترسها واقعی بودند، چه معنایی داشتند و چه اتفاقی میافتاد. آنگاه، معنای افکار لایههای زیرتر بررسی میشود و این فرایند ادامه پیدا میکند تا فکر مرکزی خودکار مضطربانه شناسایی شود.
حمله وحشت یا پانیک اتک چیست؟
برای مثال، تینا در فرم نظارتی خود اینگونه نوشت که هنگام رانندگی، وقتی ضربان قلبش تند شد، ترسید؛ بنابراین ماشین را کنار زد و مادرش جای او پشت فرمان نشست. برای پرده برداشتن از فکر خودکار او، درمانگر باید از او بپرسد اگر قلبش به تندزدن ادامه میداد، چه اتفاقی میافتاد. درمانگر در جواب تینا که میگوید: « این وحشتناک است!» میتواند بپرسد که او تصور میکند چه اتفاقی میافتاد که از نظر او وحشتناک است. مجدداً درمانگر در جواب به تینا که میگوید: «قلبم تندتر میزد، من شروع به لرزش میکردم و غش میکردم» میتواند بپرسد که از نظر او، اگر آن احساسات را واقعاً تجربه میکرد، چه اتفاقی میافتاد. درمانگر میتواند این پرسشها را ادامه دهد تا به باور مرکزی اضطراب او برسد، این باور که اگر ماشین را کنار نمیزد، غش میکرد، ماشین تصادف میکرد و خود و مادرش را به کشتن میداد. این توضیح داده میشود که شناسایی فکر خودکار، نخستین گام در بازسازی شناختی است و باید بهعنوان بخشی از تکلیف خودارزیابی این هفته تمرین شود.
سپس، به مراجعین آموزش میدهند به افکارشان نه بهعنوان حقایق مسلم، بلکه بهعنوان فرضیه نگاه کنند. از روش پرسش سقراطی برای کمک به آنها در جمعآوری شواهد برای تعیین یک احتمال واقعبینانهتر، استفاده میشود. برای مثال، تینا فکر میکند احتمال از دست دادن کنترل ماشین و تصادفکردن حین حمله وحشت زدگی نزدیک به ۱۰۰٪ است. از او سوال میشود آیا این اتفاق قبلاً هم افتاده است و آیا مدرکی برای وقوع یا عدموقوع آن در دست دارد. پس از رسیدن به یک احتمال واقعبینانهتر، در ایجاد افکار جایگزین به مراجع کمک میشود. برای تینا، یک فرضیه جایگزین ممکن است این باشد: من فقط در حال تجربه اضطراب هستم و هنگام تجربه افکار و احساسات بدنی مضطربانه، قادر به رانندگی هم هستم.
۵. مواجههسازی
قرارگیری مکرر در معرض احساسات ترسبرانگیز بدنی (مواجههسازی بدنی) و موقعیتهای ترسبرانگیز (مواجهه در موقعیتهای طبیعی) برای رد ارزیابی نادرست شناختی و خاموشسازی واکنشهای هیجانی شرطی به این احساسات و موقعیتها از جمله اصلی ترین روش های درمان پانیک محسوب می شود. استفاده از بازآموزی تنفس و بازسازی شناختی برای مواجهه با این احساسات و موقعیتها، تجربههای تصحیحی در اختیار درمانجوها قرار میدهد که با اجتناب یا فرار از این احساسات و موقعیتهای ترسبرانگیز، بهدست نمیآیند.
در ابتدا مواجههسازی فیزیکی انجام میشود تا باعث افزایش یادگیری درباره احساسات بدنی شود. به مراجعین گفته میشود احساسات فیزیکی آنها که برانگیزاننده اضطراب هستند، تحریک میشوند تا بیاموزند این احساسات مضر نیستند و میتوان آنها را تحمل کرد. شرطیشدن حسهای بدنی را بهیاد آنها میآورند و اینکه چگونه تغییرات جزئی در فیزیولوژی میتواند آغازگر افکار مضطربانه و برانگیختگی فیزیولوژیکی بیش از حد در آنها، بهدلیل جفتشدن پیشین حسهای بدنی با حمله وحشتزدگی شود. به مراجعین یادآوری میشود اجتناب از تغییر در حالت فیزیکی یا اجتناب از فعالیتهایی که باعث تغییر در حالت فیزیکی میشوند (مانند اجتناب از دویدن بهجهت آنکه ضربان قلب را بالا برده و تداعیکننده حمله وحشت زدگی میشود)، جلوی یادگیری اصلاحی را میگیرد، یادگیری مبنی بر این که نشانههای فیزیکی مضر نیستند و میتوان آنها را تحمل کرد. توضیح داده میشود که اجتناب، ترس را تداوم میبخشد. آنها با رویارویی با احساسات بدنی که ناراحتکننده هستند، میآموزند که دیگر از این احساسات نترسند.
درمانجویان به انجام فعالیتهایی (برای نمونه، بالا رفتن از پله، چرخش، به نفسنفس افتادن و غیره) هدایت میشوند تا حسهای بدنی تجربهشده در حمله وحشت زدگی را مجدداً تجربه کنند. آنها باید پس از اولین بار که متوجه احساسات بدنی خود میشوند، ۳۰ ثانیه فعالیت را ادامه دهند. سپس، حسهای بدنی که داشتند، میزان اضطرابشان و میزان شباهت این احساسات را با احساسات بدنی حین تجربه حمله وحشت ثبت کنند. یک فعالیت با درجه متوسطی از ترس و اندکی شباهت با احساسات واقعی ناشی از حمله وحشت زدگی برای تمرین مواجههسازی احساسات فیزیکی در درون جلسات بهکار میرود و بهعنوان تکلیف محول میشود (تا سه بار در روز تمرین شود). به مراجعین آموزش داده میشود تمرینها اینگونه کنترل شوند: تحریک احساسات، ارزیابی میزان ترس، استفاده از بازآموزی تنفس و بازسازی شناختیِ مهارتهای انطباقی. مراجعین باید به این پرسشها در هر تمرین پاسخ دهند: آیا فاجعهای که از آن میترسیدند (مثلاً از دست دادن کنترل) اتفاق افتاد؟ آیا آنها از ترسیدن جان سالم بهدر بردند؟ آیا ترس آنها با تکرار، فروکش کرد؟
پس از آن، توضیح داده میشود که نوع بعدی مواجههسازی، مواجههسازی در محیط طبیعی است: مواجههسازی با مکانها و موقعیتهایی که درمانجویان از آنها دوری میکنند یا با هراس وارد آنها میشوند. برای تکلیف، درمانجویان باید سلسلهمراتبی از این موقعیتها را با درجهبندی شدت ترس هر موقعیت، ترتیب دهند. سلسلهمراتب رانندگی برای تینا (با نرخهای ترس در داخل پرانتز) ممکن است اینگونه باشد: نشستن در ماشین (۱)، یک مایل رانندگی با حضور مادر در ماشین (۳)، رانندگی بهسمت فروشگاه محلی همراه مادر (۴)، ۵ مایل رانندگی در بزرگراه همراه مادر (۷)، رانندگی بهسمت فروشگاه محلی بهتنهایی (۸)، ۵ مایل رانندگی در بزرگراه بهتنهایی (۱۰).
جلسات بعدی به نشانههای ایمنی اختصاص دارد که شامل این موارد میشوند: افراد و اشیاء خاص که باعث میشوند فرد در برابر اضطراب، از دست دادن کنترل، جراحت فیزیکی یا خجالت، احساس امنیت کند. در مورد تینا، خانهاش، والدینش و اسپری تنفسی، همگی نشانههای ایمنی بودند. به مراجع توضیح داده شد که کنار گذاشتن نشانههای ایمنی، تأثیر یادگیری مواجههسازی را بهبود میبخشد. مراجع هنگام رویارویی موقعیتها همراه با نشانههای ایمنی، همچنان باور دارد موقعیتها خطرناک هستند، ولکن جلوی خطر بهواسطه نشانههای ایمنی گرفته میشود. کنار گذاشتن نشانههای ایمنی با سلسلهمراتب مواجههسازی مستقیم، ترکیب میشوند.
تقریباً ۵٪ جمعیت، اثرات ناتوانکننده اختلال یا حمله وحشت زدگی را تجربه خواهند کرد؛ حالتی که اگر درمان نشود، نسبتاً مزمن خواهد شد. درمانهای شناختیرفتاری برای درمان پانیک بسیار مؤثر هستند، اغلب درمانجویانی که تحت درمان CBT برای درمان پانیک قرار میگیرند، نشانههای اختلال یا حمله وحشت زدگی و شرایط همراه آنها بسیار کاهش مییابد و سلامت و شاخصهای کیفی زندگی آنها پیشرفت میکند. این پیشرفتها در انتهای درمان دوازده هفتهای مشاهده میشود و طی سالهای بعد ادامه مییابد. با وجود این، این درمان پانیک همیشه موفق نیست. تقریباً ۲۰٪ درمانجویان، درمان پانیک را زودهنگام رها میکنند و حدود ۲۵٪ از آنها که درمان پانیک را کامل کردهاند، پیشرفت معناداری نسبت به عملکرد پایه، نشان نخواهند داد.
نکته: برای درک بهتر اختلال پانیک توصیه میکنم مقاله اختلال پانیک را تحت کنترل درآورید را مطالعه کنید. درک شناختی هر چه بیشتر این اختلال، به درمان آن کمک میکند.
منابع:
۱.هافمن، دیوید (۲۰۱۲). درمان شناختیرفتاری در بزرگسالان. ترجمه: دکتر کامیار سنایی. نشر ارجمند.
۲. بارلو، دیوید اچ و سرنی، ای جروم (۱۳۹۰). درمان روانشناختی وحشت. ترجمه: آناهیتا تاشک. مرکز نشر دانشگاهی.
5 اصل شکست ناپذیر موفقیت در کار قانون جهت افراد موفق در هر زمینهای از… ادامه مطلب
معرفی فرکانس های مغزی و بکارگیری آن در فایلهای هیپنوتیزم در کنار فرکانسهای مغزی متد… ادامه مطلب
جنبه های مختلف کاربرد یوگا ● یوگا و اماس همان گونه که در استفاده از… ادامه مطلب
تلقینات هیپنوتیزمی مستقیم و غیر مستقیم تلقینات هیپنوتیزمی مستقیم و غیر مستقیم دو نوع اصلی… ادامه مطلب
روانشناسی رنگ های هاله نورانی- شخصیت های ارغوانی ● ذهن/ بدن ارغوانی ها ترجیح… ادامه مطلب
تعریف هیپنوتیزم اولین تعریف هیپنوتیزم توسط جیمزبرید جراح اسکاتلندی ارائه شد.که هیپنوتیزم یا هیپنوز را… ادامه مطلب