اختلال شخصیت خودشیفته
شخصیت عبارت است از الگوهای رفتاری مشخص و ثابت که بهواسطه آن، فرد، دنیا، دیگران و خودش را از آن طریق درک کرده و ارتباط برقرار میکند. اختلالهای شخصیت الگوهای سخت، غیرقابل انعطاف و ناسازگاری هستند که باعث ایجاد مشکل در روابط اجتماعی و کارکردهای فرد شده و باعث استرس در فرد میشوند.
این الگوها بر همه جنبههای زندگی تاثیر میگذارند و با انتظارات فرهنگی دیگران بهشدت متفاوت هستند.
آن چیزی که ما معمولاً از افراد خودشیفته در ذهن داریم، فردی است که اعتماد بهنفس زیادی دارد، به دیگران اعتنا نمیکند، قدرتمند و ثروتمند است و به دیگران به دیده تحقیر مینگرد. اکثر موارد بالا درباره فرد خودشیفته درست است، ولیکن مهمترین باور غلطی که مردم درباره افراد خودشیفته دارند آن است که آنها اعتماد بهنفس بالایی دارند و خودشان را خیلی قبول دارند.
در حالیکه واقعیت آن است که اتفاقا افراد خودشیفته، عزتنفس پائینی دارند و در ناخودآگاه خویش، ارزشی برای خود قائل نیستند.
اگرچه گروهی از خودشیفتهها اعتماد بهنفس دارند، ولکن باید بین عزتنفس و اعتماد بهنفس تفاوت قائل شد. فردی که عزتنفس دارد، در هر صورتی خود را خوب و ارزشمند میداند، ولی فردی که فاقد عزتنفس است، مجبور است دائما ارزشمندی خود را بهواسطه موفقیتهایی که کسب میکند، اثبات کند.
اما مشکل آن است که ظرف خود ارزشمندی فرد خودشیفته، سوراخ است و هر چقدر موفقیت داخل آن بریزد و هرچقدر تائید دیگران را بهدست بیاورد، ظرف او پر نمیشود و همواره باید بیشتر در جستجوی موفقیت و تحسین دیگران باشد. موفقیتها اعتماد بهنفس او را در انجام کارها بالا میبرد، ولکن عزتنفس او تغییر نمیکند.
افراد خودشیفته نیاز شدیدی به تحسین، توجه و تایید دیگران دارند و تمام رفتارهای آنها معطوف به آن است که بهنوعی عمل کنند تا تایید دیگران را بهدست آورند. آنها به دیگران همواره خود را جوری عرضه میکنند که آدم مهمی هستند. آنها توان همدلی با دیگران را ندارند و از لحاظ احساسی رشد نیافته هستند و بههمین دلیل روابط عاطفی موفقی ندارند. البته بهتر است بگوییم اصولاً رابطه عاطفی ندارند و روابط آنها بر اساس سود و زیان و کسب موفقیت است. آنها بهجهت عزتنفس لرزانی که در پشت نقاب توانایی خود دارند، در مقابل انتقاد بهشدت حساس هستند.
از جمله افراد مشهوری که به اختلال شخصیت خودشیفته دچارند، عبارتند از:
مانند سایر اختلالهای شخصیت، دلیل ایجاد اختلال شخصیت خودشیفته نیز مشخص نمیباشد و تنها مجموعهای از عوامل را در ایجاد آن دخیل میدانند:
۱. محیط : محیط نامناسب بههمراه سایر عوامل، نقش مهمی در ایجاد شخصیت خودشیفته دارد.
بهموارد زیر میتوان اشاره کرد:
۲. ژنتیک: اکتساب خلق و خوی ارثی.
۳. عصب زیستی: ارتباط بین ساختارهای مغزی و نحوه تفکر و رفتار. تحقیقات نشان میدهند ساختار مغزی افراد خودشیفته، متفاوت از دیگران است.
حدود ۱ درصد از جمعیت، دچار اختلال شخصیت خودشیفته هستند. اختلال شخصیت خودشیفته در مردان بیشتر از زنان است. حدود ۷۵ درصد افرادی که تشخیص اختلال خودشیفته میگیرند، مرد هستند. این اختلال در نوجوانی و جوانی تشخیص داده میشود. البته باید توجه داشت که نوجوانان خصوصیاتی را بهطور کوتاهمدت از خود بروز میدهند که شبیه موارد بالا است، اما نباید آن را با اختلال شخصیت خودشیفته که الگویی پایدار و غیرقابل انعطاف است، اشتباه گرفت.
بههمین دلیل، تشخیص اختلال خودشیفته را در بزرگسالی که رفتار فرد ثبات پیدا میکند، باید داد. اما اگر قرار است در نوجوان این تشخیص داده شود، باید نشانههای شخصیت خودشیفته حداقل بهمدت یکسال در فرد وجود داشته باشد. شدت این اختلال با افزایش سن و رسیدن به دهه چهارم و پنجم زندگی کاهش مییابد.
افراد خودشیفته با احتمال بیشتری دچار موارد زیر میشوند:
افراد خودشیفته، بالاخص افرادی را که احساس بیاهمیتی میکنند و در کنار افراد خودشیفته خود را جای آنها میگذارند و به نیابت از آنها احساس اهمیت میکنند را بهخود جذب میکنند. خودشیفتهها افراد مهرطلب را نیز سریع بهخود جذب میکنند.
باید توجه داشت که افراد خودشیفته بهدنبال رابطه عاطفی و یا یک شریک زندگی نمیباشند، بلکه آنها کسی را میخواهند که چشم بسته از آنها اطاعت کند و مدام مجیز آنها را بگوید و از آنها تعریف کند. تنها اهمیت شما برای آنها این است که از آنها تعریف کنید و به آنها بگوئید که چقدر انسانهای موفق و بزرگی هستند.
در صورتیکه از آنها انتقاد کنید، آنها را بهحد جنون خشمگین کرده و بههر وسیلهای بهشما حمله میکنند تا برتری خودشان را به اثبات برسانند. آنها به هیچ وجه توجهی به شما، نیازهایتان و احساساتتان ندارند.
خودشیفته برای رسیدن به اهداف خود دروغ میگوید، آسیب میرساند و بیاحترامی میکند تا به اهداف خود برسد. در این خیال خام نباشید که با شما این کار را نخواهد کرد. بهتر است هرچه زودتر واقعیت درونی فرد خودشیفته را بپذیرید و خودتان را با خیالات واهی گمراه نکنید. برای آسیبها، توهینها و بیاحترامیهای او دلیل تراشی نکنید و آن را کوچک جلوه ندهید.
پس اصلاً تصور نکنید که اگر با مهربانی رفتار کنید و یا صبور باشید، اندک اندک اوضاع بهبود خواهد یافت؛ زیرا اولاً اختلال شخصیت خودشیفته نسبت به هرگونه تغییر بسیار مقاوم است و در ثانی، او مهربانی و صبوری شما را نشانه ضعفتان میداند و احترام کمتری برای شما قائل است. بهتر است بهجای آنکه بخواهید از طریق خیالپردازیهای یک خودشیفته و به نیابت از او به نیازهای خود دست یابید، بر رویاهای خودتان تمرکز کنید. پیش خود فکر کنید واقعاً چه میخواهید، چه نیازهایی دارید، و چگونه میتوانید نیازهایتان را در زندگی واقعی، جامه عمل بپوشانید.
یک رابطه سالم بر احترام و تعهد دوجانبه استوار است و فرد خودشیفته نه اینکه نمیخواهد، بلکه نمیتواند در روابط نزدیک به طرف مقابل احترام بگذارد. تمرکز آنها بر روی نیازهای خودشان است و غیر از آن هیچ چیزی برای آنها وجود ندارد. آنها شما را نمیبینند و نمیشنوند. بههمین دلیل آنها دائما حقوق دیگری و از جمله شما را در صورتیکه با نیازهای آنها مغایر باشد، بهراحتی زیر پا میگذارند. در صورتیکه حد و مرزهای خود را با آنها بهطور قاطع روشن نکنید، آنها بهطور مداوم حد و مرزهای شما را زیر پا میگذارند، تا بهحدی که بهخود اجازه میدهند بهشما بگویند شما باید چه رفتاری انجام دهید، به چه فکر کنید و چه احساسی داشته باشید.
در صورتیکه به رفتارها، حرکات و بیاحترامیهای فرد خودشیفته اشاره کنید، در واقع تصویر بیعیب و نقص آنها را از خودشان خراب میکنید و بههمین دلیل بهشدت واکنش نشان میدهند. سعی کنید با آرامش و احترام و با ملایمت هرچه تمامتر به او درباره احساسات خودتان بگوئید و به انگیزه و نیت او و یا آنکه چقدر رفتار او بد و زننده است، اشارهای نکنید. بهتر آن است که از احساس ناراحتی و غم خود بگوئید و به شخصیت او کاری نداشته باشید. بهطور مثال: وقتی بدون اطلاع من میهمان دعوت کردی، احساس بیاهمیتی و بیتوجهی کردم. اصلاً نگوئید تو فرد بیتوجهی هستی و یا تو خیلی خودخواهی و … .
حواستان باشد که انتقادها و توهینهای آنها را بهخود نگیرید، زیرا فرد خودشیفته از این طریق احساس شرم و نقص خود را فرافکنی میکند. بله، بسیار سخت است که وقتی مقصر نیستید، کسی از شما انتقاد کند و شما را مقصر بداند؛ ولی اگر بهخودتان بگیرید، عزتنفستان لطمه میبیند. اجازه ندهید تصویری که او به شما از خودتان میدهد که همراه با توهین و بیاحترامی است، تصویر شما از خودتان بشود. انتقادات و بیاحترامیهای او را اصلاً درونی نکنید و نپذیرید.
هرگز با یک خودشیفته بحث نکنید، زیرا او ابداً کوتاه نخواهد آمد؛ زیرا او باید در همه چیز برتر باشد. وقتی به شما حمله کرد، تلاش نکنید خودتان را اثبات کنید. هرقدر هم که شما منطقی برای او توضیح دهید، او حرف شما را نخواهد شنید. تنها به آرامی بگوئید که نظر شما با نظر او فرق دارد و دیگر ادامه ندهید.
بهترین راه مقابله در برابر بیاحترامیها و توهینهای یک خودشیفته آن است که یک خودِ قوی داشته باشید و درباره تواناییها و ضعفهای خود شناخت داشته باشید. در اینصورت حرفهای یک خودشیفته تاثیری بر شما نخواهد گذاشت. بهدنبال تائید و تحسین از یک خودشیفته نباشید، زیرا مطمئناً آن را دریافت نخواهید کرد. بهجای آن سعی کنید با شناخت بیشتر خودتان، عزتنفستان را افزایش دهید.
اختلال شخصیت خودشیفته
درمان اختلال شخصیت خودشیفته
مشکل اختلال شخصیت خودشیفته مانند سایر اختلالهای شخصیت آن است که آنها خود را بیمشکل میدانند و دیگران را مقصر تلقی میکنند. بههمین دلیل آنها هیچ انگیزهای برای درمان ندارند. ضمن آنکه نمیتوانند در جایی حاضر شوند که احساس کنند مقام درمانگر بالاتر از آنها است و قدرت در دست آنها نیست.
آنها تنها زمانی که مجبور شوند و به مشکلی در زندگی برخورد کنند، نزد درمانگر میروند. بهطور مثال، زمانی که همسر میخواهد از او جدا شود و یا آنکه با سبک و الگوی رفتاری خود، دیگر نتوانند امور را به پیش ببرند.
آنها در همه جا باید شخصیت قوی و موفقی از خود نشان دهند و این امر با جلسات درمان سازگار نیست. آنها توانایی آن را ندارند که درباره ضعفها و احساس عجز خود صحبت کنند و این کار برای آنها بسیار دشوار است و با الگوی ذهنی و رفتاری آنها سازگار نیست. آنها در جلسات درمان انتظار دارند درمانگر برایشان حقوق ویژهای قائل شود. بهطور مثال، از آنها دستمزد کمتری بگیرد و یا نسبت به دیگر مراجعان احترام بیشتری قائل شود.
درمانگر باید دقت کند بهنحوی عمل کند تا از سویی باعث بیاحترامی به فرد خودشیفته نشود و از سوی دیگر باعث نشود خودبزرگبینی او بیشتر شود. درمانگر باید آهسته آهسته به درون فرد خودشیفته نفوذ کند، بهنحوی که او احساس حمله نکند و درمانگر را با خود یکی بداند و درک کند که درمانگر برای او، با وجود پی بردن به نقاط ضعفش، احترام قائل است.
نکتهای که باید فرد خودشیفته درک کند آن است که او برای تامین نیازهای عاطفی خود و رفع تنهایی هرچه بیشتر تلاش میکند تا فرد موفقتری شود تا بدینوسیله دیگران را بهسوی خود جلب کند. ولکن هرچه بیشتر برای برتر نشان دادن خود تلاش میکند، افراد بیشتری را از دست میدهد و هر چقدر افراد بیشتری را از دست بدهد و محبت واقعی کمتری از سمت دیگران بگیرد، بیشتر سعی میکند تا نیازش را با موفقیت بیشتر جبران کند. درمانگر تلاش میکند با آگاهی دادن و تقویت مهارتهای عاطفی، او را از این دور باطل برهاند.
درمان اختلال شخصیت خودشیفته همانند تمامی اختلالهای شخصیت، هیچ دارویی ندارد و تنها میتوان برای اختلالات همراه آن مانند اضطراب و افسردگی دارو تجویز کرد. درمان اختلال شخصیت خودشیفته روندی سخت و زمانبر است و نباید انتظار تغییرات زیاد از جلسات درمان داشت. آگاهی فرد خودشیفته درباره ویژگیهای شخصیتی خود و افزایش شناخت، بهترین راه تغییر و درمان اختلال شخصیت خودشیفته میباشد.
منبع: psychcentral.com
84 سال تحقیق در دانشگاه هارواد در مورد شادکامی چه نتیجه ای داشت؟ راز شادکامی:… ادامه مطلب
5 اصل شکست ناپذیر موفقیت در کار قانون جهت افراد موفق در هر زمینهای از… ادامه مطلب
معرفی فرکانس های مغزی و بکارگیری آن در فایلهای هیپنوتیزم در کنار فرکانسهای مغزی متد… ادامه مطلب
جنبه های مختلف کاربرد یوگا ● یوگا و اماس همان گونه که در استفاده از… ادامه مطلب
تلقینات هیپنوتیزمی مستقیم و غیر مستقیم تلقینات هیپنوتیزمی مستقیم و غیر مستقیم دو نوع اصلی… ادامه مطلب
روانشناسی رنگ های هاله نورانی- شخصیت های ارغوانی ● ذهن/ بدن ارغوانی ها ترجیح… ادامه مطلب