فایده اضطراب داشتن چیست؟
فایده اضطراب از دیدگاه تکاملی چیست؟
در عصری که اضطراب یکی از بزرگترین مشکلات آن است و مشکل مشترک تمامی انسانهاست، شاید نیازی به صحبت درباره فایده اضطراب احساس نشود.
ریشه اکثر مشکلات روانی از جمله وسواس، پانیک، فوبیا، هراس اجتماعی، اضطراب عملکرد و کمالگرایی را میتوان مستقیم و غیرمستقیم از اضطراب دانست.
افرادی که دارای مشکلات روانی از نوع مشخص نیستند نیز بهنوعی، کم و بیش با موضوع اضطراب دست به گریبان هستند.اما آگاهی از ضرورت و فواید اضطراب کمک میکند تا حداقل از داشتن اضطراب، مضطرب نشویم.
اضطراب داشتن لازمهی وجودی انسان بودن است. انسانی که فارغ از هرگونه دغدغهای درباره خود، خانواده و جهان اطراف زیست میکند را دیگر نمیتوان انسانی سالم دانست. انسان سالم دغدغه رشد و بهبود دنیا و مردمان آن را دارد.
بدون اضطراب، انسان انگیزهای برای حرکت ندارد. اما مرز بین اضطرابی که ما را به حرکت وا میدارد و اضطرابی که چنان شدید است که توان هرگونه حرکت را از انسان سلب میکند، کجاست و چه عواملی تعیینکننده این مرز هستند؟
فایده اضطراب را باید از لحاظ تکاملی مورد بررسی قرار داد.
اضطراب از دید تکاملی باید برای انسان کارکردی داشته باشد. فایده اضطراب را باید در بقای نسل دانست. در صورتی که پدربزرگان ما اضطراب نداشتند، در هزاران سال پیش، زمانی که در جنگلها ساکن بودند، چنان میآرمیدند که هیچگونه احساس خطری نمیکردند، و این آرامش نتیجهای جز دریده شدن توسط شیر و پلنگ نداشت.
برای مدیریت اضطراب مخاطره انگیز شما میتوانید از مزایای بی حد و حصر پکیج بینظیر و منحصر به فرد زیر بهره مند شوید
پس به ناچار پدربزرگ ما میبایست کسی بوده باشد که در هنگام خواب نیز اندکی هشیاری خود را حفظ مینموده است. بنابراین لازمه بقای نسل، نگرانی داشتن درباره آینده و وقایع احتمالی بوده است. پدربزرگان ما تداوم نسل خویش را به هزینه کردن احساس راحتی و آرامش زمان حال خود بهدست آوردهاند و در نتیجه، نسلی از بشر تداوم یافته است که امروز خود را فدای فردا کرده است و همواره نگران فردای خویش است.
پس عجیب نیست اگر ما نیز درباره آینده نگرانیم، اگر ما نیز مدام در پی وصول به اهداف بلندپروازانه خود هستیم- و حتی پس از وصول به آن نیز احساس رضایت نمیکنیم و تنها بهدنبال اهداف بعدی حرکت میکنیم- اگر ما نیز توان لذت بردن از زندگی را نداریم و اگر ما نیز در گذشته و یا آینده سیر میکنیم؛ برا این است که پدربزرگان ما چنین بودند.
اضطراب از زمان تولد بشریت با بقای او درآمیخته است و چنان در نهاد بشر ریشه دوانده است که نه میتوان و نه باید سعی در از بین بردن آن کرد، چه که در اینصورت این بت عیار هر لحظه بهشکلی درآید و به اشکال گوناگون خود را در زندگی نمودار میسازد.
فرد مضطرب وقایع بد آتی را پیشبینی کرده و تدابیری در عمل و اکثراً در ذهن، در مقابله با آن اتخاذ میکند و به این ترتیب شانس بقای خود را افزایش میدهد. ولکن فردی که احتمالات را در نظر نمیگیرد و یا آن را خوشبینانه تصور میکند، احتمال بیشتری دارد که آسیب ببیند. پدربزرگ ما بهدلیل آنکه نگران قحطی بود و آن را پیشبینی میکرد، توانست در هنگام کمبود غذا زنده بماند. او توان پیشبینی آینده را داشت و تنها در زمان اکنون زندگی نمیکرد (افراد مضطرب بعضی اوقات چنان وقایع احتمالی آینده را با جزییات در ذهن ساخته و پرداخته میکنند که مانند سناریوی یک فیلم تخیلی است). بنابراین فایده اضطراب، افزایش شانس بقا میباشد.
اما فایده اضطراب در زمانی که انسان در خانهای امن، آسوده است و نگران غذای فردای خود نیز نمیباشد، چیست؟
بشر کنونی در عصری زندگی میکند که تغییرات بیشمار، مشخصه اصلی آن است و این تغییرات زیاد، انسان را در پیشبینی آینده خود دچار تردید میکند. زندگی همانند گذشته دارای چنان ثباتی نیست که همه چیز از جمله شغل، موقعیت اجتماعی، ثروت و حتی همسر، از پیش تعیین شده باشد. فرد باید همواره در مقابل احتمالات بینهایت متفاوت پیش روی خود تصمیمگیری کند و این امر گرچه به او آزادی بیشتری میبخشد، ولیکن در عین حال اضطراب او را نیز بیشتر میکند؛ چرا که او در گذشته مسئول قسمت بزرگی از سرنوشت خود نبود و اکثر جنبههای سرنوشت خود را از پیش تعیین شده میدانست، ولکن بشر کنونی خوشبختی و بدبختی را در دستان خود میداند که این امر باعث ایجاد اضطراب در او میشود. بنابراین بشر کنونی، امنیت و آرامش خود را به بهای آزادی و انتخاب بیشتر بهدست آورده است.
تصمیمگیری درباره مسائل گوناگون شغل، ازدواج، تحصیل، محل زندگی و … و پیشبینی نتایج آن فرد را دچار تردید و تشویش میکند، زیرا دیگر این تقدیر و سرنوشت نیست که او را بسویی میکشاند، بلکه پیشبینیها و در نهایت تصمیمات فرد است که سرنوشت او را رقم میزند. بنابراین فرد استرس و در نتیجه اضطراب بیشتری را در عصر کنونی تحمل میکند. او همواره به آینده مینگرد و سعی بر آن دارد که خود را در رقابت با دیگران (و نه در رقابت با خود) فردی موفقتر بیابد، چرا که در غیر اینصورت احساس گناه میکند و غم بر او مستولی میشود. او مضطرب است تا موفق باشد.
(گروهی از افراد نیز وجود دارند که امنیت و اطمینان را بر انتخاب و آزادی ترجیح میدهند. مثال آن را میتوان در جذب افراد به گروههای افراطی مانند داعش مشاهده کرد. مشخصه این گروهها، سادگی قوانین و تشخیص آسان درست و غلط و تقسیم ساده اعمال و افکار به حق و ناحق است. این سادگی، تنش انتخاب و تصمیمگیری را در دنیای پیچیدهای که امر اخلاقی از امر غیراخلاقی به آسانی قابل تشخیص نیست، از بین میبرد)
اما غالب افرادی که با اضطراب بهعنوان یک مشکل روبرو هستند، در ناخودآگاه خویش گمان میکنند که پیشبینی وقایع بد آتی به آنها احساس امنیت و اطمینان میدهد. اگر وقایع ناخوشایند آتی را پیشبینی کنم، میتوانم در جهت مقابله با آن خود را آماده کنم.
جالب آنکه زمانی که با گذر از افکار سطحیتر مراجع مضطرب، از او سوال میشود چرا در مواردی که نگرانی شما هیچ تاثیری در نتیجه ندارد (مانند مادری که تا زمان بازگشت فرزندش از سفر نگران است تا مبادا اتفاقی برای او بیفتد) همچنان نگران وقایع احتمالی آینده هستید، پاسخی که در لایههای عمیقتر فکر و ضمیر ناخودآگاه آنها یافت میشود آن است که در جاییکه هیچ کاری برای انجام دادن از دست آنها بر نمیآید، نگرانی کردن خود یک عمل است و به آنها احساس بهتری میدهد. در نتیجه، نگران شدن به فرد احساس کنترل بیشتری نسبت به محیط میدهد.
سوالی که به ذهن متبادر میشود آن است که آیا اضطراب، تضمینکننده موفقیت است و اگر پاسخ آری است، سوال بعدی آن است که آیا این دو، رابطه یک به یک دارند، به این معنا که هرچه اضطراب بیشتر شود میزان موفقیت نیز بیشتر میشود؟ رابطه اضطراب با احساس امنیت چیست؟ آیا تفکر و پیشبینی وقایع احتمالی ناخوشایند آینده و اقدام به جهت آنها، همیشه و در همه موارد به انسان احساس کنترل داشتن بر امور و در نتیجه احساس امنیت میدهد؟ رابطه آنها به چه صورت است؟
منابع: Harvard Heart Letter. 2017. Harvard Women’s Health Watch. Updated: August 13, 2017