پیش به سوى زندگى بهتر – تضمین سلامت روان
مهدیه علوى
مقدمه
انسان موجودى است که فطرت و امور فطرى را به ودیعه از جانب خداوند متعال دریافت نموده که همه آنها در جهت دهى زندگى او مؤثر واقع مىشوند.
به لحاظ فطرى بودن موجودیت انسان، او آگاهانه یا ناخود آگاه خود را به یک مبدا متعالى متصل مىداند که تمامیت اتکال و توجه او را در بر مىگیرد.
حس پرستش و کمال جویى یکى از امور فطرى است که در جهت دهى این اتصال، انسان را همراهى مىکند. در این ارتباط و اتصال پدیدهاى به نام «ایمان» از جانب انسان به خداوند متعال و مبدا تکامل یافته
خلق مىشود که تنها فاعل آن آدمى بوده و بر اساس مبانى و مبادى فکرى خود، این پدیده را در زندگى مؤثر مىداند.
به عبارت دیگر سهم تاثیر ایمان در زندگى آدمیان بسته به آن است که انسان چه تفسیر و برداشتى از میزان تاثیر این پدیده داشته باشد.
گاهى ایمان از بدو تا ختم زندگى را جهت مىبخشد و گاه اثر گذارى آن تا حد حداقل کاهش مىیابد.
این اثر گذارى و اثر پذیرى منوط به انتخاب آگاهانه آدمیان است که «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اماکفورا» . (1)
این مقال در پى آن است که پس از در نظر گرفتن اصل ایمان به عنوان یک اصل موضوعه، آثار و لوازم فردى و اجتماعى آن را (هر چند به اختصار) بیان نماید.
تبیین موضوع
اعتقاد و باورهاى مذهبى، به عنوان نیاز اصلى انسان در جهان هستى معرفى مىشود.
نیاز به یافتن، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غایت و هدف زیست و نقش آدمى در این جهان، چگونگى ارتباطات آدمیان (خدا، خود، دیگران و طبیعت) و نحوه برخورد
وکنش انسان از جمله نیازهایى هستند که صرفا مذهب تنها پاسخگوى آنها است;
چرا که زمانى نیازها به واقع و روشن پاسخ داده مىشوند که در مرحله قبل از پاسخ، شناسایى نیازها به درستى و روشنى صورت پذیرفته باشد
این امر بدیهى و قطعى است که به هر اندازه انسان در شناخت شناسى گام بردارد نمىتواند معرفت کاملتر از تنها خالق خود داشته باشد; پس کاملترین برنامه نیز از سوى همان مبدا وجودى پذیرفته خواهد شد
و آدمى صرفا در صورتى در طى طریق خود توفیق خواهد یافت که این برنامه را در زندگى خود جارى وسارى بیند.
تا به اینجا دریافتیم که :
اولا: انسان موجودى فطرى است;
ثانیا: بر اساس امور فطرى طریقه زندگى خود را آگاهانه انتخاب کند;
ثالثا: برنامهایى که این راه را از ابتدا تا اتصال معین کرده و جهت مىدهد، دین نام گرفته است، از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است.
رابعا: بر اساس میزان حضور این برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، میزان ایمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعیین مىشود، چرا که ایمان تصدیق کردن کسى را و در انقیاد او در آمدن (2) معرفى شده است.
حیطه تمرکز
بر اساس مطالب مطروحه و نتایج ماخوذه، اثرات مذهب و ایمان در سلامت انسان مورد توجه قرار مىگیرد.
استاد شهید مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خویش آثار و فوائد ایمان را به این شکل ترسیم مىکنند:
ایجاد بهجت و انبساط، نیکو سازى روابط اجتماعى و در نهایت کاهش و رفع ناراحتىها، که اینک به بررسى آنها مىپردازیم:
۱- بهجت آفرینى
اولین اثر ایمان به لحاظ بهجت آفرینى و انبساط آفرینى، «خوش بینى» است. خوش بینى به جهان و هستى. (3)
به لحاظ آنکه ایمان نحوه تلقى انسان را نسبتبه آدم و عالم شکل بخشیده و در نهایت آفرینش را غایت مدار معرفى مىکند و غایت را تکامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بیان مىدارد; در نهایت دید انسان را به کلیت نظام هستى و قوانین حاکم بر آن خوش بینانه خواهد ساخت. آدمى در این نحوه نگرش به خلقتخود توسط تنها خالق، ایمان دارد و بر اساس این ایمان هر آنچه که به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذیرش یقینى قرار خواهد گرفت.
او بر این اعتقاد است که وسایل رشد و ترقى او کاملا مهیا است، یعنى اگر نتواند گامهاى سعادت را در راه تکامل بردارد، مقصر خود اوست. این اعتقاد و اندیشه است که او را با امیدوارى به آیندهاى درخشان به حرکت وا مىدارد.
در مقابل فردى که به مبدا و معاد ایمان ندارد و عناصر ایمان را در زندگى خود دخالت نمىدهد، آگاهانه عملکردى را براى خود انتخاب کرده است که سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است.
«و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» (طه/ ۱۲۴)
چرا که به واقع ایمان تنها عنصرى است که زندگى را درون جان ما بر ما وسعت مىبخشد و مانع محکمى خواهد شد بر هر گونه فشار و سختىهاى ورحى روانى.
اثر دومى که وارد این بحث مىشود «روشندلى» است. آدمى به محض اینکه به حکم ایمان جهان را توسط نور حق و حقیقت منور و روشن مىبیند، این روشنى به فضاى درونى وجود او نیز مؤثر واقع شده و راه ترقى را بدون هیچ گونه ابهام و تاریکى یافته بر خلاف کسى که به اختیار نخواسته است از این روشنایى استفاده کند.
فلذا جهان در دید او پوچ و تاریک است. فردى که خالى از بینش و معرفت است آگاهانه ظلمتبى ایمانى را انتخاب کرده و به همین سبب خانه دل او نیز در این تاریک خانه، تاریک و ظلمانى خواهد بود.
«امیدوارى» سومین اثرى است که ایمان در طى طریق سعادت ایجاد مىکند. به لحاظ حاکمیت منطق مادى جهان نسبتبه مردى که در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالتیا راه ظلم، راه درستیا راه نادرست گام برمىدارد بى طرف و تفاوت است. نتیجه کار آنها بسته به این است که مقدارى تلاش داشته باشند و پس!
اما اگر نگاهى به اصول و مبانى افراد با ایمان بیندازیم جهان آفرینش و تمام موجودات مخلوق خداوند تبارک تعالى نسبتبه تلاش این دو دسته بى تفاوت و بى طرف نیست. بلکه حاکم بر آفرینش به طور جدى حامى و طرفدار کسانى است که در راه حق و حقیقت گام بر مىدارند چرا که «ان تنصرو الله ینصرکم» (محمد/ ۷)
بر این اساس است که انسان مؤمن به لحاظ آنکه گامهاى خود را طبق قوانین حرکت الهى تنظیم مىکند نتیجه را هم از چنین برنامهایى خواهان است. او در حقیقتخود را به این نحوه از نگرش و زندگى سپرده است، با اعتقاد و ایمان حرکت را آغاز کرده است، پس تمام پدیدههایى که در این راه ایجاد مىشوند را هم از جانب همان مدیر و مدبر مىبیند که گامهاى قبلى و بعدى او را تنظیم مىکند.
به واقع امیدوارى تنها و تنها از این نکته ناشى مىشود که انسان به موجودى که حرکت او را جهتبخشیده و تنظیم مىکند، هدایت کرده و حمایت مىکند، ایمان داشته باشد وعنصر توکل را قرین ایمان واقعى و حقیقى خود در نظر گرفته باشد، به خلاف کسانى که چنین توکل و ایمانى را انتخاب نکرده یا فراموش مىکنند.
اینان بر اساس آن که خود را تنها مدبر امر مىدانند در رویا رویى با مشکلات، موانع و سختىها به دو نحو برخورد خواهند کرد:
– یا این که تازه متوجه یک مبدا متعالى خواهند شد، چه اینکه خداوند متعال در قرآن مجید مىفرمایند که بندگان در اضطراب و تلاطم کشتىها در دریا و به لحاظ ترس از غرق شدن، متوجه یک مبدا شده و هنگامى که به ساحل مىرسند دوباره آن مبدا را فراموش مىکنند.
– و یا این که گامهاى بعدى برداشته مىشود، تا به آنجا که در ناامیدى مطلق گام برمى دارند که در این صورت دیگر هیچ انگیزهاى براى ادامه حرکت و طى مسیر زندگى باقى نخواهد ماند.
اثر چهارم ایمان به لحاظ انبساط آفرینى، آرامش خاطر است.
در مقدمه بحث آمد که انسان به لحاظ وجود امور فطرى خواهان سعادت و تکامل است .
در برنامهایى که از جانب خداوند متعال آمده، به وضوح و روشنى، از بدو تا ختم و در نهایت اتصال حقیقى ترسیم گشته است. به این لحاظ انسانى که در این راه گام برمىدارد، در همان گامهاى آغازین آرامش خاطر کاملى را مىیابد که نتیجه احساس و تصور اتصال شیرینى استبین خالق و مخلوق.
این آرامش در مقابل، هیچ گاه یافت نمىشود، به لحاظ آنکه خزانه محدود تفکر آدمى توانایى و قابلیت آن را ندارد که تا به انتها حرکت را به یقین تنظیم کند، پس هر لحظه و هر آن دچار دلهره و اضطراب خواهد شد.
البته بیان فوق به این معنا نیست که انسان مؤمن با توکل و ایمان دست از تلاش برداشته یا تلاش مهمى کند، بلکه اعتقاد نگارنده بر آن است که عنصر تلاش در کنار عنصر اطمینان خاطر از شرایط و زمینههاى حاکم بر راه مىتواند مؤثر واقع شود، یعنى تلاش توسط ایمان و عقیده جهتیافته، تنظیم مىشود و پایهاى یقینى مىیابد; پس دیگر جایى براى اضطراب باقى نخواهد ماند، به لحاظ آنکه اضطراب، حاصل شک و تردید است و این شک و تردید در مورد انسانهاى مؤمن هیچ گاه رخ نمایى نمىکند، به دلیل اینکه ارتباطى بین خالق و مخلوق، مؤمن و مؤمن بر قرار شده است که یک طرف این ارتباط خداوندى است که تمامت این تلاشها و حرکات توسط عنایت و توجه او جهتیافته و تنظیم مىشوند.
انسان مؤمن به لحاظ آنکه به ایمان خود ایمان داشته و آگاهانه این راه را انتخاب مىکند، تمام درها را به سوى ورود هر گونه تردید و دلهره مىبندد، پس سکونتخاطر مىیابد و این سکینه و آرامش او را به جلو مىراند، مگر نه آن است که «الا بذکرالله تطمئن القلوب» .
پیش به سوى زندگى بهتر – تضمین سلامت روان
۲ -بهبود روابط اجتماعى
براى تبیین این اثر و بحثباید مقدماتى را چنین در نظر گرفت:
الف – انسان مانند برخى از جانداران دیگر، اجتماعى آفریده شده است ;
ب – زندگى در اجتماع نمىتواند به شکل فردى اداره شود، بلکه باید همه اعضاء اجتماع در آن سهیم بوده و شرکت کنند;
ج – شرکت در امور اجتماع زمانى به درستى امکانپذیر است که نوعى تقسیم کار بین افراد بر قرار شود که بر این اساس ارتباطات در انواع مختلف آن (اقتصادى، فرهنگى و…) برقرار مىشود;
د روابط و ارتباطات اجتماعى زمانى مىتوانند یک جامعه را هدایت کنند که بر اساس قوانینى عادلانه تنظیم شده باشد و افراد، عدالت را در این قوانین جارى و سارى بیابند.
اگر نگاهى دقیق به مقدمات مطروحه بیفکنیم دو نکته باقى خواهد ماند ; ابتداآنکه ضمانت قوانین حاکم بر روابط چیست و سپس میزان توجه و عمل کردن افراد به این قوانین تا چه حدى است ؟
در بحث قبل آمد که در حیطه فردى زندگى آدمیان، آنچه مباحث و مسائل را تبیین کرده و جهت مىبخشد همان «دین» است.
دین صرفا مباحث فردى را در بر نمىگیرد و توجه خاصى را به زندگى و روابط اجتماعى معطوف مىکند تا آنجا که بخش اعظمى از قوانین و مقررات دینى ناظر به اعمال و روابط اجتماعى آدمیان با یکدیگر است.
به لحاظ آنکه عدالتخصیصه بارزى براى مدیر و مدبر اصلى این قوانین است، خود به خود جارى و سارى قوانین هم خواهد شد.
به عبارت دیگر عدالت عادل، عدالت قوانین موضوعه عادل را تضمین مىکند، و همین عدالت مهمترین عاملى است که آدمیان را جذب قوانین و امیدوار به اجراى این نوع از قانون کرده است.
با نگرشى دقیق با اصول موضوعه حاکم بر روابط اجتماعى مقرر از سوى خداوند متعال با محورهایى چون عدالت، خیر خواهى، شجاعت، وفاى به عهد و…مواجه خواهیم شد که زیربناى یک
اجتماع سالم، صحیح و به دور از هرگونه بدبینى، فساد، بى اعتمادى و. ..را تشکیل مىدهد.
کاملا این نکته بدیهى است که انسانهایى که در حیطه فردى طبق قوانین الهى سالم تربیت مىشوند، مىتوانند با اخوت و برادرى، جامعهاى آرام، سالم، متعهد و رو به رشد را تضمین نمایند.
آنچه این اعضاء را مانند یک کل متحد در پیکره جامعه به هم پیوند مىدهد، اصول و ارزشهاى تضمین شده در دین است، آنجاست که:
بنى آدم اعضاء یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
بر این اساس که همهى ما از دو بعد جسم و روان شکل یافتهایم، دقت در عوامل آسیب رسانندهى روانى و روحى و پیشگیرى از بروز بیمارىهاى روحى هم فى نفسه و براى افزایش سلامت روان مؤثر است
و هم از آسیبهاى جسمانى ناشى از عدم تعادل روحى مىکاهد.
به هر اندازه این تعادل یا سلامت روان دچار تغییراتى شود، انسان از حالت طبیعى خود خارج شده و نشانههاى آشفتگى در او ظاهر خواهد گشت
که از آن جمله مىتوان به ناکامى در دستیابى به اهداف و آرمانهاى پیش بینى شده اشاره کرد.
نتیجهى این ناکامى به طور معمول افسردگى، انزوا، ناامیدى و چه بسا اضطراب و دلواپسى از آینده است.
از این رو در این نوشتار برآنیم تا به اجمال، پیرامون سه مقولهى تعیین و تشخیص اهداف، انتخاب وسایل و زمان بندى در مورد وسایل و اهداف بحث و بررسى نماییم.
به امید آن که در آیندهاى نه چندان دور، توفیق ارائهى تفصیلى این مطالب حاصل شود.
این امر مسلم و بدیهى است که هر یک از ما تلاشهاى خود را در جهت رسیدن به اهدافى تنظیم مىکنیم که به عنوان عناصر راه در نظر گرفته مىشوند.
این تلاشها که طى روزها و هفته ها از سوى انسانها انجام مىپذیرند، گام به گام آنها را به سوى نیل به هدف نزدیکتر مىنمایند.
«هدفمندى» به عنوان یکى از اصول اساسى در زندگى مطرح است، اما نحوهى دستیابى به اهداف و تنظیم وسایلى که طى راه را ممکن مىسازد جزو نکات مهم در این راستا است.
پس:
اولا: انسانها هدفمند زیست مىکنند;
ثانیا: تمام تلاش خود را در راستاى رسیدن به اهداف خرد و کلان زندگى مصروف مىدارند.
اما با این وجود، حیرانى و سرگردانى، آسیب همیشگى کسانى است که سعى دارند در فراسوى تلاش خود، موفقیت را ببینند.
آسیب اصلى، عدم برنامهریزى و طبقه بندى نکردن فعالیتها و اهداف است. اگر بخواهیم در انتهاى جادهى زندگى موفقیت نهایى را براى خود رقم زنیم بایستى:
ابتدا اهداف را در سه سطح نهایى، متوسط و ابتدایى تقسیم کنیم. هدف غایى دربرگیرندهى اهداف متوسط و اولیه است، به این نحو که اگر اهداف اولیه و سپس اهداف متوسط حاصل شوند در نهایت فرد به هدف غایى خود نایل مىشود.
پس گام اول تعیین و تشخیص هدف غایى و اهداف متوسط است. از این رو بهتر است این اهداف و اولویتها را بر روى کاغذ ثبت نماییم تا با تمرکز بیشتر در رتبه بندى و نیل به آن، تصمیم بگیریم.
پس از آن که اهداف سه گانه (اولیه، متوسط و غایى) مشخص گردید، باید براساس رتبه بندى اهداف، وسایل مورد نیاز مشخص شوند.
نحوهى تعیین این وسایل بدین گونه است که فرد با توجه به ظرف زمانى که در آن وجود دارد ترتب و نحوهى استفاده از این وسایل را مشخص مىکند.
براى تشخیص او باید در ابتدا خوب فکر کند و در مخیلهى خود از ابتدا تا انتهاى راه را پیش رود و سپس با مشورت با دیگرانى که این راه را طى کردهاند، وسایل تا حد امکان مطلوب را تشخیص دهد.
مثلا اگر تقرب به خداوند متعال هدف غایى باشد، تدریس با نیت تقرب هدف متوسط، پذیرش یا قبول شدن در امتحان و پذیرش استاد به عنوان هدف اولیه در نظر گرفته مىشوند.
براى نیل به اهداف غایى، متوسط و اولیه فرد طالب بایستى وسایلى چون تبحر در کلاسدارى، گذراندن مقطع تحصیلى مورد نیاز، اطلاعات تخصصى کافى و… را فراهم نماید.
نحوهى فراهم شدن این وسایل و ترتب و تقدم آن با تفکر، مشورت وصلاح دید مسؤول آموزشى و اساتید مجرب قبلى امکانپذیر است.
بخشى از وسایل، فرد را تا حصول هدف اولیه همراهى مىکند، پس از آن هدف اولیه خود یکى از وسایل نیل به هدف، یا اهداف متوسط خواهد شد
به همین ترتیب با طى راههاى ممکنى که نیل به هدف غایى را ممکن مىسازد، فرد اهداف را یکى پس از دیگرى پشتسر مىگذارد.
نکتهاى که باید توجه داشت آن که باید در انتخاب وسایل و اهداف بسیار زیاد محتاط بود و سریع عمل نمود، چرا که فرصت و زمان چون ابرها مىگذرند و جاى هیچ درنگى نیست.
تا به این جا دریافتیم که باید هر هدفى را به اهداف جزیىتر تقسیم نماییم، اهدافى که در صورت تحقق آنها هدف اصلى محقق مىشود.
لذا باید براى انتخاب وسایل جهت نیل به هدف بکوشیم. در هر انتخاب ابتدا تفکر نماییم و پس از آن با مشورت با دیگران (صاحب نظران) وسایل به نحو قطعى انتخاب شوند.
گام سومى که هم اکنون بررسى مىشود «زمان بندى» اهداف و وسایل است که چون دو گام قبلى داراى اهمیت ویژهاى است.
گامهاى قبلى (یعنى تعیین اهداف و وسایل) به عنوان محتوى در قالب زمان ریخته مىشوند و تعیین این قالب نیز احتیاج به تفکر و مشورت دارد. براى زمان بندى بایستى توجه داشت که:
۱٫ متوسط زمانى که در آن مدت مىتوان به هدف یا اهداف رسید را در نظر بگیرید (زمان حداقل و حداکثر شما را به نتیجهى غایى نمىرساند.)
۲٫ مقدارى از زمان را به عنوان زمان سوخته شده، پیش بینى کنید. (این زمان صرف امور و حوادث غیر مترقبه مىشوند.)
۳٫ زمان را نیز چون هدف یا اهداف از حالت کلى خارج نموده و تبدیل به قطعههاى زمانى کوچکتر یا محدودتر نمایید.
۴٫ در انتهاى هر قطعهى زمانى با مرور زمانى که گذشته است، میزان موفقیتیا عدم آن را بسنجید.
۵٫ ضمن سنجش، موفقیتیا عدم آن براى خود، تشویق و یا تنبیههایى (متناسب با روحیات خود) در نظر بگیرید.
۶٫ در تشویق و یا تنبیه خود، با خود صریح بوده و به صراحت عمل کنید.
۷٫ این سنجش و مراقبت را در پایان تمام قطعههاى زمانى داشته باشید. مراقبت نهایى حاصل جمع مراقبتهاى قبلى است که در پایان تک تک قطعات زمانى ثبتشدهاند.
۸٫ در انتهاى زمان در نظر گرفته شده، تجربیات اندوخته شدهى خود را حتما با ذکر موضوع بر روى صفحهاى ثبت نمایید تا در زمانهاى بعد بتوانید براى خود و یا دیگران به عنوان تجربه استفاده کنید.
مرور نهایى:
– تلاشهاى روزمرهى ما عناصرى هستند که با طى شدن آن به اهداف مورد نظر مىرسیم.
– براى رسیدن سریعتر و بهتر به این اهداف باید:
اولا: هدف یا اهداف را در اهداف کوچکتر یا جزیىتر که راحتتر قابلیت دسترسى دارند، تقسیم نماییم;
ثانیا: براى رسیدن به هر کدام از این اهداف، وسایلى را انتخاب نماییم و براى آنها برنامه ریزى کنیم;
ثالثا: زمان مورد نیاز براى نیل به اهداف را پیشبینى کرده و براساس پیش بینى حرکت را آغاز کنیم، سپس با کنترل گام به گام پیشبینى، خود را بیازماییم;
رابعا: براى فعالیتهاى خود تشویق و تنبیههایى در نظر بگیریم و در اعمال آنها با خود به صراحت عمل نماییم.
پىنوشتها:
۱) سوره انسان، آیه / ۷۶٫
۲) سید مصطفى دشتى، معارف و معاریف، ج ۱، انتشارات اسماعیلیان. قم، ۱۳۶۹٫
۳) مرتضى مطهرى، مقدمهاى بر جهانى بینى اسلامى، انتشارات صدرا.