اختلال استرس پس از سانحه PTSD
اختلال استرس پس از سانحه PTSD که مخفف Post traumatic Stress Disorder است، اختلالی بلندمدت است که پس از تجربه عوامل استرسزای شدید و تجربههای نزدیک به مرگ برای خود و یا اطرافیان بهوجود میآید.
تجربههایی همچون تصادف، سانحه، جنگ، زلزله و حتی تجاوز میتوانند از عوامل استرسزای قدرتمندی باشند که منجر به اختلال استرس پس از سانحه PTSD میگردد. البته این نکته را یادآور میشویم که الزاماً همهی افرادی که فشارهای روانی شدید و استرسهای فوق را تجربه میکنند، گرفتار این نوع اختلال نمیشوند و این امر به بافتی که تجربه روانی در آن اتفاق افتاده (بهطور مثال، تنها بوده است و یا حمایت دوستان و نزدیکان را در زمان وقوع حادثه داشته است) و قوت و ضعف ساختار روانی فرد بستگی دارد.
فرد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه PTSD خاطرات ناخواندهای از حادثه آسیبزا و در نتیجهی آن، برانگیختگی شدیدی را احساس میکند.
اختلال استرس پس از سانحه PTSD در کتاب DSM-III با خاطرات ناخوانده، اجتناب از یادآوری حادثه آسیبزا، کرختی احساسی و برانگیختی زیاد پس از تجربه حادثه آسیبزا معرفی شده است.
افراد مبتلا به این عارضه براحتی میتوانند استرس خود را تا حدود بسیار زیادی بواسطه ی تمرین با پکیج انحصاری زیر مدیریت کرده و با اعتماد به نفس بیشتری به زندگی خود ادامه دهند.
اختلال استرس پس از سانحه PTSD
علائم و معیار تشخیص
در DSM-IV-TR برای علامتگذاری اختلال استرس پس از سانحه PTSD شش معیار تشخیصی وجود دارد (معیارهای A تا F).
در درجه اول، فرد باید حادثه آسیبزایی را تجربه کرده باشد (معیار A) که در حین آن:
1. فرد حادثه یا حوادث آسیبزایی را که شامل تهدید واقعی به مرگ یا جراحات جدی یا تهدید برای سلامت جسمانی خود فرد یا دیگران است، تجربه یا مشاهده کرده باشد؛
2. واکنش فرد شامل ترس عمیق، درماندگی، وحشت (در کودکان میتواند بهصورت پریشانی و سراسیمگی بروز کند) باشد. مثالهای حوادث آسیبزا شامل تهدیدات جدی برای زندگی و یا سلامت عمومی که شامل جنگ، تجاوز جنسی، تصادف با موتورسیکلت، ضرب و شتم، فجایع طبیعی یا فجایع ایجاد شده توسط انسان، مشاهده خشونت یا رنج شدید انسان میشوند.
نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD در DSM-IV به سه گروه طبقهبندی میشوند (معیارB, C, D): خاطرات ناخوانده، اجتناب و کرختی، برانگیختگی شدید.
خاطرات ناخوانده (معیار B) به تجربه مکرر وقایع آسیبزا بهواسطه خاطرات مزاحم و رویاهای پریشان کننده، فلشبکها (احساس تجربه دوباره واقعه آسیبزا) و پریشانی عمیق در پاسخ به وقایع استرسزا اشاره میکنند.
علائم اجتناب و کرختی (معیار C) به اجتناب از محرکهای یادآور واقعه آسیبزا و عدم پاسخگویی عمومی (بالاخص به محرکهای مثبت) اشاره میکنند. نشانههای اجتناب عبارتند از:
۱. تلاش جهت اجتناب از افکار، احساسات یا گفتگوهای مرتبط به حادثه آسیبزا
۲. تلاش جهت اجتناب از فعالیتها، مکانها یا مردمی که یادآور واقعه آسیبزا هستند
۳. بهسختی بهیاد آوردن یک بخش مهم از واقعه آسیبزا
نشانههای کرختی عبارتند از:
۱. کاهش قابلتوجه علائق و شرکت در فعالیتهای مهم
۲. احساسات کنارهگیری از دیگران
۳. میزان هیجانات محدود
۴. احساس کوتاه شدن عمر و آینده
برانگیختگی شدید (معیار D) به برانگیختگی زیاد و مداوم که شواهد آن عبارت است از:
۱. مشکلات در خواب
۲. زودرنجی و یا انفجار در خشم
۳. مشکلات تمرکز
۴. گوش به زنگی بیش از حد و وحشتزدگی بسیار زیاد
طول مدت اختلال بیشتر از یک ماه معیار (E) است. به ناراحتی یا اختلال عمده بالینی در کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم منجر میشود: معیار (F). حداقل یک نشانه از معیار B، سه نشانه از معیار C و دو نشانه از معیار D باید برای مدت یک ماه در سطح بالینی حضور داشته باشد تا تشخیص اختلال استرس پس از سانحه PTSD داده شود.
دوره
در میان عموم مردم، وقوع نشانههای شبیه اختلال استرس پس از سانحه PTSD پس از یک واقعه آسیبزا بسیار شایع است. برای مثال، پس از تجاوز جنسی ۹۴% زنان نشانههای پایدار اختلال استرس پس از سانحه PTSD را گزارش میکنند. لیکن این نشانهها در اکثر افراد در روزهای پس از واقعه بهسرعت کاهش مییابد.
به این جهت اختلال استرس پس از سانحه PTSD حداقل تا یک ماه پس از حادثه قابل تشخیص نیست. برای افرادی که دارای نشانههای بالینی مهمی بوده و بهدنبال درمان پیش از یک ماه هستند، تشخیص اختلال استرس حاد تشخیص داده میشود.
همهگیرشناسی
در آمریکا حدود ۸ تا ۹ درصد مردم در طول دروه زندگی خود معیار اختلال استرس پس از سانحه PTSD را پُرمیکنند. یک مطالعه همهگیرشناسی از مواجهه با حادثه آسیبزا و اختلال استرس پس از سانحه PTSD بر روی ۱۰۰۷ بزرگسال جوان ساکن دیترویت نشان داد که ۳۹% این افراد در طول زندگیشان با یک حادثه آسیبزا مواجه شده بودند.
لیکن، همان نویسنده نشان داد که فقط ۲۳٫۶% از قربانیان حادثه آسیبزا به اختلال استرس پس از سانحه PTSD دچار شدند.
احتمال وقوع اختلال استرس پس از سانحه PTSD پس از یک حادثه آسیبزا بستگی به عوامل فردی و متغیرهای مربوط به حادثه آسیبزا دارد. نتایج تحقیق یک مطالعه فراتحقیقی از ۶۸ تحقیق بیان میکند تجربیات حول و حوش حادثه آسیبزا از جمله گسست، دریافت تهدید زندگی و هیجان قویاً وقوع اختلال استرس پس از سانحه PTSD را پیشبینی میکنند.
علاوه بر این بروین، اندروز و والنتین دریافتند حمایتهای اجتماعی از طرف اعضای خانواده، دوستان و یا کمکهای حرفهای بهعنوان یک ضربهگیر در برابر ایجاد اختلال استرس پس از سانحه PTSD در بزرگسالانی که با حادثه آسیبزا مواجه میشوند، عمل میکند.
در مجموع، اوزر و همکاران دریافتند عوامل روانشناختی که فرد در حول و حوش حادثه آسیبزا تجربه کرده است، فاکتورهای تعیینکنندهتری در مقایسه با عوامل انفرادی مانند سابقه پیشین از حادثه آسیبزا، تطابق روانشناختی پیشین و متغیرهای جمعیتشناختی (سن، نژاد، تحصیلات، جنسیت، موقعیت اقتصادی اجتماعی) هستند.
اختلالات همراه (همبودی)
مواجهه با حادثه آسیبزا، هم با اختلال استرس پس از سانحه PTSD و هم با دیگر اختلالات روانشناختی مرتبط است. کسلر و همکاران دریافتند افراد دارای اختلال استرس پس از سانحه PTSD میزان بیشتر سوءمصرف الکل (۵۲% در مردان و ۲۸% در زنان)، مصرف مواد (۳۵% مردان و ۲۷% زنان)، اختلال افسردگی اساسی (۴۸% مردان و ۴۹% زنان)، هراس اجتماعی (۱۱% مردان و ۱۴% زنان)، بیرون هراسی (۴% مردان و ۸% زنان)، اختلال اضطراب منتشر (۳% مردان و ۴% زنان) و اختلال وحشت (۲% مردان و ۴% زنان) را دارند.
علاوه بر افزایش ریسک مشکلات روانشناختی، تحقیقات به اهمیت همبودی بین اختلال استرس پس از سانحه PTSD و سطح سلامت فیزیکی پایینتر اشاره میکنند. اختلال استرس پس از سانحه PTSD با موضوعات خاص پزشکی مانند اختلالات قلبی، عصبی و معدهای و رودهای و اختلالات عفونی منتقله از راههای غیرجنسی مانند وزوز گوش مرتبط است.
اختلال استرس پس از سانحه PTSD
درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD
درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD سه هدف عمده دارد:
۱. بهبود نشانهها
۲. فراگیری مهارتهایی جهت مقابله با آنها
۳. افزایش عزت نفس
۱. درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD از طریق درمان شناختی رفتاری (CBT)
مطالعه موردی CBT در درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD
آقای الف ۴۶ ساله، کهنه سرباز نیروی دریایی که هیچوقت ازدواج نکرده است، توسط روانپزشکش بهخاطر اختلال استرس پس از سانحه PTSD به مرکز ملی علوم رفتاری برای درمان نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD ارجاع داده شد.
مراجع در یک خانه موقت با دیگر سربازان کهنهکار زندگی میکرد و اخیراً یک کار نیمهوقت در فروشگاه سختافزار کامپیوتر شروع کرده بود. آقای الف اظهار داشت رابطه تیره و تاری با خانواده دارد که اکثر آن بهخاطر سابقه مصرفمواد وی و مشکلات قانونی مرتبط با وابستگی به مواد بود.
علیرغم سابقه مشکلات در روابط عاشقانه، او روابط خوب و منظمی با دو دختر نوجوانش داشت.
چارت پزشکی آقای الف سابقه طولانی افسردگی، چندبار تلاش جهت خودکشی، سوءمصرف چند نوع موادمخدر و نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD را در وی آشکار کرد.
مراجع برای مدت یکسال است که پاک است (بهطور هفتگی آزمایش میدهد) و بهطور فعال عضو گروه مشاوره سوءمصرف مواد و الکلیهای بینام است. آخرین تلاش وی برای خودکشی، یک سال پیش از شروع درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD بود.
مراجع بهشدت حالت دفاعی داشت و از بیان هرگونه جزییات درباره حادثه آسیبزای مرتبط با نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD امتناع میکرد.
با این وجود، آقای الف به داشتن تجربه ضرب و شتم شدید در ارتش و همچنین یک مورد قرار گرفتن در معرض سوءاستفاده جنسی توسط همسایه، زمانی که پنج ساله بود، اذعان نمود.
آقای الف زمانی که درباره سابقهاش در ارتش گفتگو میکرد، بسیار ناراحت و تحریکپذیر بود و طفره میرفت. او اظهار داشت که هنگام داوطلبشدن برای نیروی دریایی، بسیار ایدهآلیست بوده و آرزوی خدمت به کشور و دیدن مکانهای عجیب و ناشناس را داشت.
آقای الف برای مدت تقریباً شش ماه در یک کشتی در جنوب شرقی آفریقا به وظیفهای گماشته شد. او گفت در طول این مدت در میان گروهی از دریانوردان تنها بود و زمانی که درخواست یکی از ایشان را جهت رابطه جنسی نپذیرفت، مورد حمله فیزیکی قرار گرفت.
آقای الف ذکر نمود از آن به بعد نشانههای شدید گسستگی را تجربه میکرد و شروع به نوشیدن الکل بهمقدار زیاد کرد و سرانجام برای شرایط پزشکی از نیروی دریایی کنار گذاشته شد.
نشانههای آقای الف شامل تجربه مجدد و شدید نشانهها (افکار ناخوانده، کابوسها، آشفتگی در برابر یادآورهای حادثه آسیبزا)، اجتناب شدید از محرکهای مرتبط با حادثه آسیبزا، احساس کنارهگیری از دیگران، میزان هیجانات محدود، مشکلات خواب، تحریکپذیری و گوشبهزنگی زیاد بود. در آغاز، مراجع این نشانهها را به تجربه جنسی خود در کودکی و همچنین مورد ضرب و شتم واقع شدن در ارتش نسبت داد.
آقای الف دارای اختلال شدید در کارایی بود: او آشفتگی شدید و منکوب کنندهای را، هنگامی که با یادآورهای حادثه آسیبزا مواجه شد، تجربه کرد و بهطرز شگفتآوری از نشانههای آن اجتناب نمود.
وی همچنین اذعان نمود که اجتناب و کنارهگیریاش ازدیگران باعث قطع ارتباطات دوستانهاش شده است. سابقه دیرینه سوءمصرف مراجع نیز شکلی از اجتناب بود: پیش از اینکه مصرف خود را ترک کند، او به نشانههای حادثه آسیبزا با استفاده از سوءمصرفمواد پاسخ میداد.
او معمولاً از اجتناب از افکار و احساسات مرتبط با تجربیات حادثه آسیبزا چنان ناامید میشد که به مصرف هرگونه موادی که در دسترس بود، میپرداخت و این، علت وابستگی چندگانه مواد در او شد. او همچنین دارای نشانههای افسردگی بود.
آقای الف از حالات شدید افسردگی، فقدان لذت و احساس بیارزشی شکایت داشت. افسردگی او نتیجه نشخوار افکار گذشتهاش بود.
فرموله کردن بیمار و انتخاب نوع درمان
بعد از چندین جلسه ارزیابی، آقای الف با اضطرابی شدید اذعان نمود ضرب و شتمی که وی در ابتدا گفته بود، در واقع یک تجاوز خشن بود و این تجربه، علت واقعی نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD در او است.
در طول ارزیابی، آقای الف اغلب نقطهنظرات خودتخریبگرانه داشت و تمایل داشت دنیا را بسیار غیرمنعطف در نظر بگیرد (برای مثال، «اگر به دیگران نزدیک شوم، در صورتیکه خود واقعی مرا بشناسند من را ترک میکنند»).
فرض درمانگر آقای الف آن بود که شناختهای ناسازگار او، نقش مرکزی در ماندگاری نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD وی دارد. درمانگر، اجتناب آقای الف از نشانههای حادثه آسیبزا را عامل دوم ماندگاری اختلال استرس پس از سانحه PTSD در او میدانست که از طریق بازداشتن آقای الف از گرفتن بازخورد تصحیحکننده از محیط، نمیگذاشت افکار و باورهای او اصلاح شوند (آقای الف از رابطه نزدیک اجتناب میکرد، بنابراین فرصتی برای تست باورش مبنی بر اینکه در صورت گشودگی در برابر دیگران، آنها وی را بهطور خودکار طرد میکنند، نداشت).
درمانگر آقای الف روش شناختی رفتاری را برای درمان انتخاب کرد؛ زیرا این روش، هم افکار و باورهای غیرانطباقی و هم اجتناب او را موردنظر قرار میدهد.
در روش سلسلهمراتبی CBT برای اختلال استرس پس از سانحه PTSD، در ابتدا به نیازهای بسیار ضروری و دارای اولویت توجّه میشود و سپس درمان بر حادثه آسیبزا متمرکز میشود.
این نیازها ممکن است مدیریت بحران (مانند مدیریت تهدید قریبالوقوع رفتار خودکشی یا آدمکشی و یا خشونت)، حل کردن رفتارهایی در جهت تخریب درمان، مانند عدم همراهی با درمان، درمان اختلالات همراه که بیشتر فشار میآورد، از جمله: افسردگی شدید، اختلال مصرف مواد، سایکوز فعال یا مانیا و یا رفتارهای خود آسیبزننده باشد.
اگر مراجع در حال حاضر در شرایطی قرار دارد که او را در خطر دوباره قربانی شدن قرار میدهد، پیش از تمرکز بر حادثه آسیبزا باید بر روی این مسئله کار شود. نگرانیهای دیگر همچون خانه بهدوشی، قانون و مشکلات شغلی نیز ممکن است نیاز باشد مورد توجّه قرار گیرد.
آموزش روانی
جلسه اول درمان آقای الف بر معرفی پروتکل درمانی پردازش شناختی و آموزش درباره اختلال استرس پس از سانحه PTSD متمرکز بود. موضوعاتی مانند نشانهشناسی اختلال استرس پس از سانحه PTSD، بهبودی طبیعی حادثه آسیبزا و تئوری شناختی سببشناسی اختلال استرس پس از سانحه PTSD.
آقای الف و درمانگرش درباره نقش باورهای غیرانطباقی (در درمان شناختی اصطلاح نقاطگیر برای آن بهکار میرود) و اجتناب، در تداوم اختلال استرس پس از سانحه PTSD گفتگو کردند.
درباره نقاطگیر به آقای الف توضیح داده شد که آنها افکار خودکار مرتبط با تعبیر او از تجاوز هستند. بحث صریحی درباره اجتناب از درمان و اهمیت همراهی صورت گرفت. آقای الف درباره درگیر شدن کامل در درمان و عدم استفاده از اجتناب بهعنوان یک راهکار انطباقی نگران بود.
امّا او اذعان نمود که سالها اجتناب کردن نه تنها هیچگونه بهبودی در نشانههای او بهوجود نیاورده، بلکه زندگی او را مشکلتر کرده است. بنابراین آقای الف تعهد نمود در همه جلسات درمان شرکت کند و کاملاً در درمان همراه شود.
یکی از عناصر مهم درمان شناختی که درمانگر به آقای الف آموخت، تأثیری است که وقایع حادثه آسیبزا بر روی باورها میگذارند. آقای الف و درمانگر درباره پدیده جذب که باعث میشود فرد بازمانده، تعابیرش را از واقعه تغییر دهد تا با باورهای موجود در ذهنش مطابق شود، گفتگو کردند.
برای مثال، آقای الف باور داشت تجاوز تقصیر او است و او مسئول آنچه اتفاق افتاده است، زیرا او نهایت تلاشش را برای جلوگیری از این اتفاق انجام نداده است. این تعبیر مطابق باور او مبنی بر آن است که مرد باید کنترل هر شرایطی را در دست داشته باشد.
همچنین درباره پدیده انطباق که عبارت است از تغییری که فرد بازمانده بر باورهای از پیش موجودش میدهد تا با تجربه جدیدش منطبق شود نیز گفتگو کردند. اگرچه اغلب این امر مثبت است، لیکن بعضی افراد انطباق بیش از حد انجام میدهند (باورهای خود را بهمقدار زیادی تغییر میدهند). بهطور مثال، پس از تجاوز، باور آقای الف این چنین شد که او به هیچکس نمیتواند اعتماد کند و مردم میخواهند به او صدمه بزنند.
این نظام باور باعث شد آقای الف در روابط اجتماعی خود مظنون بوده و با گارد برخورد کند که این امر منتج به قطع رابطه هشتساله عاشقانهاش با مادر دخترانش و روابط تیره و تار با اعضای خانواده گشت. او با هیچکسی دوستی واقعی نداشت.
آزمون معانی موجود در حادثه آسیبزا
در طول جلسه اول از آقای الف خواسته شد یک شرح فشرده یا یک روایت مجمل که توصیفی از باور او درباره واقعه حادثه آسیبزا است، بنویسد. در جلسه آتی درمانگر و مراجع بر روی کشف معنای واقعه حادثه آسیبزا تمرکز کردند.
از آقای الف درخواست شد شرح فشرده خود را بخواند. در هنگام خواندن، درمانگر بر نقاطگیر مراجع تمرکز میکند. در هنگام خواندن شرح فشرده مراجع، درمانگر تلاش میکند مثالهایی از جذب، انطباق و انطباق بیش از حد را تشخیص دهد (برای مثال، حمله تقصیر او بود، و این نشانهای است از اینکه او یک مرد واقعی نیست).
این امر اطلاعاتی درباره ریشههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD بهدست داده و اجازه میدهد درمانگر و مراجع درباره ارتباطات بین وقایع، شناختها و هیجانات گفتگو کنند.
در شرح فشرده، آقای الف این باور خود را آشکار کرد که افسردگی عمیقش ناشی از تجاوز است. درمانگر درباره نقشی که افکار او در پاسخهای هیجانی وی ایفا میکنند، توضیح داد: افکار آقای الف مانند «من یک مرد واقعی نیستم، زیرا اجازه دادم تجاوز درباره من اتفاق بیفتد» باعث احساساتی مانند گناه و شرم میشد که آن نیز مانند سوخت برای نشانهها و علائم او بودند. برای اینکه آقای الف از نحوه این ارتباطات، بیشتر آگاهی یابد، درمانگر یک فرم ساده نظارت بر خود را به وی معرفی کرد که شامل ثبت واقعه، افکار مراجع/ تعابیر او از واقعه و هیجان ایجاد شده بود. از آقای الف خواسته شد حداقل یک فرم را در طول روز درباره تجاوز، بهعنوان تکلیف خانگی، پُرکند.
در جلسه آتی، درمانگر و آقای الف فرم تکلیف را بررسی کردند و بر روی تشخیص افکار و احساسات مرتبط با حادثه آسیبزا و تمایز بین آن دو تمرکز نمودند. آقای الف در تمایز بین افکار و احساسات مشکل داشت و افکار خود را بهعنوان احساس در نظر میگرفت. برای مثال، آقای الف «کودن» و «ضعیف» را بهجای احساس در فرم نوشت. درمانگر به او آموخت «من یک فرد کودن هستم» یک فکر است که منجر به احساس غم میشود.
در ادامه، درمانگر از روش سقراطی برای چالش با افکار شناختی غیرانطباقی مراجع درباره حادثه آسیبزا استفاده کرد. برای مثال، درمانگر این فکر آقای الف که یک مرد واقعی در هر شرایطی میتواند از مورد تجاوز قرار گرفتن جلوگیری کند، را به چالش کشید. درمانگر او را مجبور کرد درباره اعتبار این جمله فکر کند. مراجع اذعان کرد شرایطی که به او تجاوز شد عبارت بود از حداقل چهار مرد متجاوز مسلح در مقابل او که تنها بوده و سلاحی نیز نداشت. او دریافت حتی قویترین مرد جهان نیز در چنین شرایطی احتمال دارد نتواند از تجاوز جلوگیری کند.
مواجهه با حادثه آسیبزا
پس از اینکه زمینه مهارتهای شناختی فراهم شد، به آقای الف آموزش داده شد شرح واقعه را با جزئیاتش بهعنوان تکلیف خانگی بنویسد. درمانگر توضیح داد این شرح متفاوت از شرح فشردهای است که قبلاً نوشته است و باید حادثه آسیبزا را با جزییات ذکر کند تا شامل حسهای بدنی، افکار و احساسات شود. مواجهه با حادثه آسیبزا از طریق روایت واقعه، بهتر است بهصورت دستنوشته باشد، زیرا دستنوشته هیجانات بیشتری را در فرد بر میانگیزد. درمانگر تأکید کرد تا جایی که شرح حادثه خوانا است املا، گرامر و خوش خط بودن آن اهمیتی ندارد.
از آقای الف خواسته شد در اولین زمان، شرح حادثه را بنویسد و تا جلسه بعدی هر روز بخواند.
درمانگر و آقای الف در مورد اهمیت درگیر شدن مراجع با شرح حادثه در هر بار خواندن آن بحث کردند. از آقای الف خواسته شد تا دقت کند در هنگام نوشتن و خواندن شرح حادثه، درگیر هیچگونه رفتار اجتنابی نشود، بلکه به خودش اجازه دهد احساسات مرتبط با حادثه آسیبزا را بهطور کامل احساس کند. آقای الف اضطراب شدید خود را از این کار اذعان نمود، ولی در عین حال اراده بسیاری جهت تحمل این سختی به هدف کاهش نشانههای اختلال استرس پس از سانحه PTSD در طولانیمدت نشان داد. آموزش روشن و جامع درباره نقش اجتناب در نگهداری اختلال استرس پس از سانحه PTSD زمینهای را برای اراده مراجع جهت تحمل سختی در قبال منافع درمانی بلندمدت فراهم میکند.
از آقای الف خواسته شد شرح حادثه آسیبزا را در جلسه بخواند. در هنگام خواندن، آقای الف هیجانات زیادی از خود نشان داد. زمانهایی گریه کرد و در زمانهای دیگری از خشم بر خود میلرزید. درمانگر تلاش نکرد جلوی احساسات او را بگیرد، بلکه او را به ابراز بیشتر هیجانات تشویق کرد. در ادامه، درمانگر از او پرسید: آیا بخشی وجود دارد که او حذف کرده باشد. آقای الف اذعان نمود که یک قسمت مهم را حذف کرده است. او گفت در هنگام تجاوز به او، در یک لحظه یکی از دستانش آزاد شده بود، امّا با این وجود قادر نبود تجاوز را متوقف کند. درمانگر از وی پرسید چرا این لحظه برای او آنقدر سخت است. او گفت این لحظه نشان میدهد که او میتوانست جلوی تجاوز را بگیرد، امّا این کار را نکرد. درمانگر با استفاده از روش سقراطی با این گیر ذهنی مراجع چالش نمود.
یکپارچهسازی مهارتهای شناختی و پردازش حادثه آسیبزا
هنگامی که مراجع به اندازه کافی مهارت در چالش با افکار غیرانطباقی خود پیدا کرد، تمرکز درمان بیشتر بر روی مواجههسازی درمانی و مهارتهای شناختی قرار میگیرد. در مورد آقای الف، جلسه پنجم با خواندن صدای بلند دوباره شرح حادثه در جلسه آغاز شد. لازم است با دقت به آن گوش فرا داده شود تا اختلافات شرح واقعه ذکر شده در بار نخست و بار دوم نوشته شود. تفاوت بین این دو شرح واقعه مهم است. شرح واقعه نخست، شامل مواردی از جمله «من اجازه دادم اتفاق بیفتد، من بیارزش هستم»، «آنها روح مرا از من گرفتند» بود. شرح واقعه دوم بسیار متفاوت بود. او اینبار کسی را که مرتکب این حمله بود سرزنش میکرد. او حتی نوشت: «من قبلاً این فکر اشتباه را داشتم که من باعث وقوع این اتفاق هستم». اگرچه روایت آقای الف هنوز مقداری خودسرزنشگری داشت، لیکن وی قادر بود افکار خود را به چالش بکشد. برای تشویق بیشتر این رفتار، به مراجع کاربرگی از سئوالات عمومی داده شد که در جهت چالش با افکار غیرانطباقی از آن استفاده میشد (به مقاله خطاهای شناختی مراجعه کنید). به آقای الف آموزش داده شد با استفاده از این کاربرگ هر روز نقاط گیر ذهنی خود را انتخاب کند و آنها را به چالش بکشد.
در جلسه بعد کاربرگها بررسی میشدند و درمانگر و آقای الف بر روی نقاط گیر آشکارشده تمرکز میکردند. برای مثال، آقای الف این فکر را که «به هیچکس نمیتوان اعتماد کرد» مطرح نمود. درمانگر با استفاده از روش سقراطی این فکر را به چالش کشید و در نهایت مراجع اذعان کرد: گرچه بعضی افراد قابل اعتماد نیستند، لیکن بعضی دیگر قابل اعتماد میباشند.
آقای الف عدماعتماد به افراد متجاوز را به همه مردم تعمیم میداد. درمانگر همچنین ذکر نمود: آقای الف تمایل به نادیده گرفتن جنبههایی مهم از واقعه را داشت. برای مثال، آقای الف همچنان به سرزنش خود برای وقوع تجاوز میپرداخت، زیرا باور داشت که میتوانست جلوی آن را بگیرد. امّا او این نکته را نادیده میگرفت که متجاوزین چند نفر بوده و اسلحه داشتند. در طول دوره انجام تمرینات مواجههسازی، مراجع حقیقتی را بهخاطر آورد- او در هنگام تجاوز، صندل به پا داشت و کف زمین نیز مرطوب بود، در حالیکه متجاوزین پوتینهای بسیار سنگینی پوشیده بودند. این امر دفاع متقابل را برای او بسیار سختتر میکرد. درمانگر و آقای الف در این مورد بحث کردند که هنگام تصمیم برای سرزنش خود، محیطی که در آن حادثه آسیبزا اتفاق افتاده را نیز در نظر بگیرند و در اینباره نیز گفتگو کردند که چگونه افکار و شقوق دیگری را بر اساس شواهد موجود در نظر بگیرند.
چهار جلسه انتهایی (جلسه ۴ تا۱۲) درمان پردازش شناختی بر روی موضوعاتی که اغلب برای بازماندگان حادثه آسیبزا مشکلساز است، متمرکز میشود. این موضوعات شامل امنیت، اعتماد، قدرت/ کنترل، حس ارزش و صمیمیت است. هر کدام از اینها هم در مورد خود و هم در مورد دیگران میتواند اعمال شود. برای مثال، اعتماد، هم میتواند به اعتماد به خویشتن و اعتماد به قضاوتهای خود اشاره کند و هم به اعتمادکردن به دیگران.
در این مرحله از درمان، آقای الف مشکلاتی با موضوع اعتماد به قضاوتهای خود داشت. بالاخص وی باور داشت ملحق شدن او به نیروی دریایی نشانه قضاوت ضعیف وی بوده است. پس از ثبتنام در نیروی دریایی، او دریافت مهاجمین او، پیشتر به افرادی در کشتی تجاوز کردهاند و هنگامی که کشتی در بندر است گاهاً به زنان محلی نیز تجاوز میکنند.
مراجع بر این نکته پافشاری نمود که وی باید میدانست به او نیز تجاوز میکنند و میبایستی به شاخه دیگری از ارتش ملحق میشد. آقای الف و درمانگر به چالش با این باور پرداختند و آن را با عبارات دیگری مانند «هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که من میتوانستم بفهمم داخل کشتی افرادی هستند که در آینده به من تجاوز میکنند»، «این به معنای بد بودن شناخت من نیست» جایگزین کردند.
موضوع اعتماد همانند موضوعات قدرت و کنترل با آقای الف مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. از آنجایی که تجربیات حادثه آسیبزا شامل از دست دادن کنترل میشوند، افراد بازمانده از تجربه حادثه آسیبزا ممکن است بر تلاش جهت کنترل هر چیزی در محیط اطراف تمرکز کنند. یا ممکن است به آن سوی این بردار رفته و باور داشته باشند از آنجایی که آنها در زمان حادثه آسیبزا هیچ قدرتی نداشتند، پس آنها در آینده نیز هیچوقت قدرتی ندارند. این مراجعین ممکن است بیش از حد منفعل بوده و از پذیرش هرگونه مسئولیتی در زندگی امتناع کنند. هدف درمانگران، کمک به مراجعین است تا دیدگاهی متعادل از کنترل بهدست آورند.
آقای الف در پذیرش این مطلب که در هنگام حمله هیچ کنترلی نداشت، دچار مشکل بود. او تأکید داشت بهعنوان یک مرد باید در هر جا و هر زمانی کنترل موقعیت را در دست داشته باشد و بنابراین قادر باشد تجاوز را متوقف نماید.
با این حال، زمانی که وی به پردازش بیشتر حادثه آسیبزا پرداخت، دیدگاه سازگارانهتری بهدست آورد و دریافت که هیچکس فارغ از جنسیتش قادر نیست بر همه موقعیتها کنترل کامل داشته باشد. این مکالمه بهخوبی منتج به بحثی درباره حس ارزشمندی شد. آقای الف اغلب با این افکار که فردی بیارزش است، چون بازمانده یک تجاوز است، در تقلا بود. آقای الف در این فکر که بهخاطر ویژگیهایش بوده که به وی تجاوز شده است، گیر کرده بود. بهواسطه سوالات سقراطی، آقای الف توانست آنچه را که واقعاً دلیل این واقعه بود- متجاوزین- و نه خود را، سرزنش کند.
آخرین جلسه درمان پردازش شناختی به موضوعات مرتبط با صمیمیت و ساخت معنای حادثه آسیبزا پرداخته شد. آقای الف با خوددوستی و توانایی آرامش بخشیدن به خود، بدون اتکا به وسایل خارجی مضر مانند مصرفمواد، مشکل داشت. او به ارتباط سابقه مصرف چندگانه موادش با این امر آگاه شد (در طول درمان در ترک بهسر میبرد). آقای الف تشویق شد بهجای مصرفمواد، راههای انطباقی بهتری را جایگزین کند.
نتایج درمان
در جلسه پایانی، بر روی گزارش آخر مراجع و گفتگو بر روی معنای حادثه آسیبزا تمرکز شد. در گزارش آخر، تفسیر مراجع از واقعه کاملاً متفاوت از تفسیر ابتدایی وی بود. اولاً او تقصیر را متوجه عاملین تجاوز میدانست و نه خویشتن. ثانیاً در گزارش انتهایی، آقای الف تأثیری را که حمله بر روی افکار و باورهای او داشت بهصورت گذشته بهکار میبرد (برای مثال «برای سالها تصور میکردم تجاوز اشتباه من بود») در حالیکه در گزارش ابتدایی او میگفت «من مورد تجاوز قرار گرفتم، زیرا آنقدر بیارزشم که نتوانستم جلوی این اتفاق را بگیرم.» هنگامی که درمانگر گزارش ابتدایی او را از ماوقع به او نشان داد، وحشت کرد و گفت «نمیتوانم باور کنم سابقاً چنین باورهایی داشتم.» در این گزارش نهایی، آقای الف همچنان ابراز شرم میکرد، لیکن بهتر میتوانست با افکار خود در این ارتباط چالش کند.
مشکلات حین درمان
یکی از دلایل مشترک در شکست درمان، اجتناب است. مراجع باید در درمان مشارکت کند زیرا اجتناب یکی از نشانههای مشخص اختلال استرس پس از سانحه PTSD است. یکی از صورتهای مهم درمان در اختلال استرس پس از سانحه PTSD، آموزش درباره ماهیت اجتناب و نقشی که در ایجاد و ماندگاری اختلال استرس پس از سانحه PTSD بازی میکند، است. این آموزش باید در مراحل ابتدایی درمان، ترجیحاً در جلسه نخست، صورت پذیرد.
همانطور که پیشتر گفته شد، اجتناب بهعنوان بازیگر اصلی در سببشناسی اختلال استرس پس از سانحه PTSD شناخته شده است. این امر چه بهصورت شفاهی در طول جلسه و چه بهصورت نوشتاری با مراجع در میان گذاشته میشود. موفقیت روش پردازش شناختی با شرکت مستمر و انجام تکالیف بهدست میآید. شرکت مراجع در همه جلسات و انجام بهموقع تمامی تکالیف محوله به وی، برای کسب حداکثر سود از درمان دارای اهمیت است. مراجعان را باید از این امر آگاه کرد که درمان نیازمند تلاش جدی از سمت آنها است.
پیش از گام گذاشتن در درمان، مراجع باید موافقت کند الگوی قدیمی اجتنابش را رها کند. اجتناب، فرمهای مختلفی بهخود میگیرد، از جمله تلاش برای تغییر موضوع وقتی درباره حادثه آسیبزا گفتگو میشود، عدم همکاری، ناکامی در انجام تکالیف خانگی، مصرفمواد یا دیگر رفتارهای اعتیادزا، دیر رسیدن به جلسه، رفتارهای خود آسیبرسان و خشونت و پرخاش. بسیار مهم است که درمانگر رفتارهای اجتنابی را شناسایی کند و با آنها به مقابله بپردازد.
۲. درمان رفتاری اختلال استرس پس از سانحه PTSD از طریق مواجههسازی
توضیح این مورد در درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD از طریق CBT ذکر شده است. در مواجههسازی، فرد با خاطرات حادثه آسیبزایی که از آن اجتناب میکند از طریق فکر کردن به جزییات آن حادثه مواجه میشود. در خلال مواجههسازی، درمانگر کمک میکند تا فرد، اضطراب و ترسی را که بهواسطه مواجههسازی احساس میکند، کنترل کند. درمانگر همچنین فرد را تشویق میکند تا به فعالیتهایی بپردازد که پس از حادثه تروماتیک از آن اجتناب میکند.
در این روش، درمانگر تنفس دیافراگمی را به شما میآموزد تا احساس ترس و اضطراب خود را در حین مواجههسازی کنترل کنید.
۳. درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD از طریق EMDR
EMDR روش تقریباً تازهای است که بهجهت درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD کارایی خود را اثبات نموده است. هدف EMDR آن است که زمانی که به یاد واقعه تروماتیک میافتید، به یک چیز مثبت فکر کنید. این کار از طریق حرکات سریع چشم صورت میگیرد. فرد حرکت انگشت درمانگر را در حالیکه خاطره تروماتیک را بهیاد میآورد، دنبال میکند. هنوز مکانیسم اثر این روش مشخص نمیباشد.
۴. درمان دارویی اختلال استرس پس از سانحه PTSD
در درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD از طریق دارو، پزشک معمولاً داروهای موثر بر نوروترانسمیترهای سروتونین و نوراپی نفرین از جمله فلوکستین (روزاک)، پاروکستین (پاکسیل) سرترالین (زولافت) و نلافاکسین (افکسور) را تجویز میکند. اگرچه سازمان FDA تنها پاروکستین و سرترالین را برای درمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD تایید کرده است.
داروهای دیگری مانند آنتیسایکوتیک، بتا بلاکر و بنزودیازپینها نیز برای دردرمان اختلال استرس پس از سانحه PTSD بهکار میروند که بهنظر موثر هستند. پرازوسین نیز اگرچه مورد تایید FDA نمیباشد؛ ولی بر اساس شواهد برای درمان بیخوابی موثر است.
منابع:
هافمن، دیوید (۲۰۱۲). درمان شناختی رفتاری در بزرگسالان.