نویسنده:
بازدید: 816 بازدید
خود کشی وافسردگی

افسردگی و خودکشی و فهم افکار وابسته به خودکشی

ارتباط بین افسردگی و خودکشی غیر قابل انکار است. افکار خودکشی می‌توانند نتیجه نشانگان افسردگی باشند. اغلب افرادی که دست به خودکشی می‌زنند، افسرده هستند.

دو دلیل اصلی که موجب افسرده شدن افراد می‌گردد، فقدان کنترل بر موقعیت زندگی و هیجاناتشان و فقدان حس مثبت از آینده‌شان (فقدان امید) می‌باشد. هرگونه درمانی که در تغییر حالت افسرده و تمایلات خودکشی ناشی از آن موثر باشد، به ما در کسب مجدد کنترل و امیدوار شدن کمک خواهد کرد.

افسردگی باعث می‌شود دیدگاهمان نسبت به جهان اطراف تا حدی محدود شود که در اینصورت، در نظر ما هستی دیگر شکل طبیعی خود را نخواهد داشت. موارد منفی در زندگی‌مان دائماً تقویت شده و موارد مثبت اطرافمان، نامرتبط درنظر گرفته شده یا حتی دیده نمی‌شوند. گزینه‌های کمک به حل مسائل‌ و مشکلاتمان رد شده و به‌نظر می‌رسد که راه‌حل امکان‌پذیری وجود ندارد.

ناراحتی سرکوبگر و بی‌رحم بر ما چیره می‌شود که باعث دردی واقعی می‌گردد، گویی درد فقدان ناگهانی والدین هفته‌ها، ماه‌ها و حتی سال‌ها با ما باقی‌مانده است. گویی در غار تاریکی گرفتار شده باشیم که فقط از درد مداوم ما به جایی در نزدیکی جهنم راه دارد، و گریزی به بهشت و لذت در آن وجود ندارد. ما فکر می‌کنیم تسکینی وجود نخواهد داشت و این درد هرگز تمام نخواهد شد. فردا مثل امروز است یا حتی بدتر. مرگ می‌تواند تنها راه‌حل باشد!

افسردگی و خودکشی و فهم افکار وابسته به خودکشی
افسردگی و خودکشی و فهم افکار وابسته به خودکشی

خودکشی یک راه‌حل نیست، بلکه پایانی قبل از یافتن راه‌حل است. خودکشی نمی‌تواند به‌عنوان یک گزینه درنظر گرفته ‌شود، زیرا گزینه و راه چاره یعنی ما یک انتخاب داریم و مرگ ما را از انتخاب و راه چاره دور می‌سازد. مرگ عملی غیرقابل بازگشت است که به درد خاتمه نمی‌دهد، و برای بازماندگان، درد برجای می‌گذارد. حتی افرادی که کاملاً تنها هستند و زندگی خودشان را دارند، دردشان به دیگر افراد جامعه منتقل می‌شود.

افراد زیادی افکار خودکشی را طی زندگی‌شان در سر پرورانده‌اند. برای اغلب افراد، این فکر زودگذر است و بعد از یک فقدان اساسی در زندگی رخ می‌دهد یا زمانی که در آن آینده را ناامید کننده درک می‌کنیم، وقوع می‌یابد. برای برخی دیگر، زندگی خیلی مهربان نیست.

آنها ممکن است آمادگی شدید ژنتیکی به افسرده شدن داشته باشند، یا نوعی عدم تعادل شیمیایی یا یک سری تجارب ناخوشایند زندگی ممکن است نهایتاً منجر به افسردگی آنها شود. برخی هم خودشان با فرایند افکار شناختی غیرواقع بینانه و داشتن انتظاراتی از زندگی که دستیابی به آنها امکان‌پذیر نیست، مسبب درد و افسردگی خود می‌شوند. علت هرچه باشد، ما همگی در خطر تمایلات قوی به خودکشی در زمانی که امیدی به آینده نیست، خواهیم بود.

هیچ طبقه یا نوع خاصی از افراد وجود ندارد که از داشتن افکار خودکشی مستثنی بوده باشند. پزشکان، درمانگران، و نوجوانان همگی در فهرست‌های درصد خودکشی موفق، رتبه بالایی دارند؛ هرچند به‌نظر می‌رسد افراد دارای اعتقادات مذهبی قوی، با احتمال کمتری دست به خودکشی می‌زنند.

 

افسردگی و علت‌های خودکشی

با وجود ارتباط بین افسردگی و خودکشی، علل خاصی نیز وجود دارد که میل به خودکشی را تشدید می‌کند. شناخت علل‌های میل به خودکشی که در زندگی‌تان وجود دارد، به شما کمک می‌کند تا بفهمید چه اتفاقی برایتان افتاده و آنگاه شروع به کنترل هیجاناتتان نمایید.

۱.درمان ناموفق افسردگی و خودکشی ناشی از آن

تمایلات خودکشی به‌ویژه هنگامیکه بیمار برای اولین بار تحت درمان قرار می‌گیرد، بالا است. در ابتدای درمان، نشانگان منجر به افکاری مانند «این اصلاً تاثیری نخواهد داشت یا چرا باید خودم را ملزم به این کار کنم وقتی امیدی به موفقیت نیست» می‌شوند. در ترکیب با این افکار ممکن است این احتمال وجود داشته باشد که بیمار و درمانگر نتوانند با یکدیگر پیوند برقرار کنند (آنطور که ممکن است بین دو نفر غریبه در دیدار اول رخ دهد). این انتظار که درمان شکست خواهد خورد، بویژه اگر اولین تلاش نباشد، ویران کننده است. به این باور می‌رسیم که اگر درمان شکست بخورد، هرگز از شر این درد خلاص نخواهیم شد.

این خیلی مهم است! ناراحت‌کننده‌تر آن است که بیمار وارد درمان شود و افسردگی بیشتر شده، و سپس بیمار خودکشی نماید. این اتفاق می‌افتد! افسردگی دوره‌ای است، یعنی می‌آید و می‌رود. همچنین در آن دوره، علایم کم و زیاد می‌شوند و گاهی ثابت هستند. اگر فردی احساس سرخوشی کند و در بلندمدت بتواند خود را در آینده بدون افسردگی تصور کند، هرگونه شکست باعث بازگشت به پاسخ شرطی افکار خودکشی خواهد شد.

تصور و فکر برگشت درد، غیرقابل تحمل است و می‌تواند باعث تشدید میل به مردن شود. علت‌هایی که باعث این دوره‌های افسردگی و خودکشی مجدد می‌گردند، معمولا همان عواملی هستند که منجر به افسردگی اولیه شده بودند. پس از درمان، مواجهه‌ی مداوم با همسر بدرفتار و سوء‌استفاده‌گر، رییس سرکوبگر، ناتوانی در غلبه بر سوء مصرف مواد، درک نادرست از خود، مشکلات مالی و غیره می‌تواند سبب تمایل به خودکشی مجدد گردد.

هر آنچه که باید در مورد اختلال دوقطبی بدانید
توصیه برای مطالعه

اما خبرهای خوبی در راه است! این تمایلات به خودکشی نباید شما را به اعماق جهنم افسردگی‌تان فرو ببرد. این نشان نمی‌دهد که درمان شما شکست خورده یا باید از اول شروع کنید. شناسایی این علت‌های جدید تمایل به خودکشی که در زندگی‌تان وجود دارد، به شما کمک می‌کند تا بفهمید چه زمانی این اتفاق می‌افتد، تا بتوان آن را اصلاح کرد. هراسی که در پی افکار خودکشی مجدد می‌آید، درصورتی که شما اجازه کنترل این هراس را توسط ذهنتان بدهید، عمر کوتاهی خواهند داشت.

افسردگی و خودکشی و فهم افکار وابسته به خودکشی
افسردگی و خودکشی و فهم افکار وابسته به خودکشی

درمانگرتان یا یک دوست را ببینید یا به مرکز فوریت‌های محلی مراجعه کنید. اجازه دهید آنها به شما کمک کنند تا در اینباره حرف بزنید، آنچه شما الان به آن نیاز دارید، زمان است. احساس، گذراست و معمولاً ۲ روز یا کمتر طول می‌کشد.

با بازی کردن در اتاقی مجزا با کودکی خردسال، یا تنها بودن در حیاط خلوت، سعی خواهیم کرد از هرگونه صحبت که می‌تواند درد را به ما یادآور شود، اجتناب ‌کنیم. عمه زهرا یا حتی یک غریبه ممکن است از ما بپرسد که آیا هنوز شغل پیدا نکرده‌ای یا ایا طلاقت قطعی است، و ما به افکار افسردگی و خودکشی برگردیم. یک خویشاوند خوب ممکن است از ما بپرسد چه شده و سعی کند ما را از لاکمان خارج کند. ممکن است در پی آن خشم انفجاری نامناسبی رخ دهد و این باور را تقویت کند که: «تو همیشه کسانی را که دوستشان داری، آزار می‌دهی». بنابراین متاسف شده و افسرده ‌شویم.

۲. آنتاگونیست‌ها

دلیل دیگر خودکشی افراد نامناسب و یا آنتاگونیست‌ها در زندگی ما (رییس سرکوبگر، همسر سوء‌استفاده‌گر یا فردی نادان) هستند. آنها می‌توانند موجب تشدید تمایلات خودکشی مجدد گردند. غریبه‌ها در ملاقات اول بلافاصله حس می‌کنند که ما افسرده‌ایم. این می‌تواند تشخیصی ناخودآگاه از جانب آنها باشد که در آن، وضعیت بدنی ما، ابرازات چهره‌ای و نگرش‌هایمان سیگنال‌هایی می‌فرستند که باعث می‌شود آنها با خشونت واکنش نشان دهند، که باتوجه به شرایط لزومی ندارد.

این رفتار ناعادلانه در قبال یک فرد افسرده منجر به افکاری مانند «زندگی بسیار غیرمنصفانه است یا زندگی خونمان را می‌مکد!» خواهد شد. برخی‌ها ممکن است برای فرد افسرده که به ندرت می‌تواند اظهارنظر مناسبی داشته باشد، دلسوزی کنند و بنابراین ممکن است آنها خجالت زده شده یا نامناسب عمل نمایند. برخی دیگر ممکن است از موقعیت افسردگی سود ببرند و بخواهند که خود را به شدت نیازمند به ترحم بدانند.

۳. وقایع طبیعی منجر به افسردگی و خودکشی

از جمله دلایل خودکشی امور طبیعی نیز می‌توانند باشد. اثری که وقایع طبیعی بر روی افسردگی دارند، بسیار بااهمیت می‌باشند، بویژه وقتی فرد شروع به غلبه بر پاسخ به افسردگی می‌کند. آب و هوای بسیار متغیر، ماه‌های نو و کامل، تغییرات فصول و کم بودن نور خورشید در زمستان باعث افزایش حالت اضطراب در زمان افسردگی فرد می‌شود. فرد به‌ویژه زمانی در خطر است که آب و هوای متغیری از دو روز قبل از ماه کامل ایجاد شده باشد. این امر نباید خرافه درنظر گرفته شود. هالیوود اثری که ماه کامل می‌تواند روی افراد داشته باشد را مورد تمسخر قرار داده است.

وقتی به تاثیر طبیعت روی افراد اشاره می‌کنم، همیشه لبخندی ظاهر می‌شود و هرچه بعد از آن می‌گویم به ‌عنوان نوعی وراجی به حساب می‌آید. حقیقت این است که وقتی افسرده هستیم، هیجاناتمان خام بوده و در معرض تغییرات طبیعی در محیط و بدنمان قرار می‌گیریم. خطرات شدیدتر می‌تواند طی افول در چرخه حالت زیستی‌مان پیش‌بینی شود (به‌طور مثال طی چرخه قاعدگی زنان. همچنین مردان نیز در ماه، دوره‌های بالا و پایین هیجانی و فیزیکی دارند).

دلیل دیگر خودکشی، افراد نامناسب و یا آنتاگونیست‌ها در زندگی ماست.
دلیل دیگر خودکشی، افراد نامناسب و یا آنتاگونیست‌ها در زندگی ماست.

بین زمینه‌ی تلاش برای خودکشی و ماه کامل، همبستگی آماری شناسایی نشده است، زیرا ماه کامل باعث نمی‌شود فرد مرتکب عمل خودکشی شود. ماه کامل و سایر رخدادهای طبیعی، باعث تشدید حالت اضطراب می‌شوند که افسردگی را شدیدتر نموده و خطر میل به خودکشی را افزایش می‌دهند. درواقع خطر تلاش برای خودکشی طی هفته‌ی بعد از ماه کامل، در بالاترین حد خود است، به‌طوریکه افسردگی شدت یافته و تمایلات خودکشی متعاقب آن شروع به رشد می‌کنند.

تمایلات قوی خودکشی، مانیایی که نزدیک به پانیک است (و منتج به غرق شدن در افسردگی می‌گردد) یا تعمیق افسردگی که نمی‌تواند با استفاده از بحران‌های مجدد زندگی تبیین شود، می‌تواند بارها با نگاه به تقویم که چرخه ماه در آن مشخص است، شرح داده شود! اگرچه علم به اینکه چه چیزی باعث این امر می‌شود، از وقوع آن جلوگیری نمی‌کند؛ اما به‌راحتی می‌توان فهمید که چه اتفاقی می‌افتد و بنابراین مقابله با آن دو روز یا کمتر طول خواهد کشید.

خودهیپنوتیزمی و ترسهای بیمارگونه
توصیه برای مطالعه

افسردگی و خودکشی و فهم افکار وابسته به خودکشی

۴. سوء مصرف مواد، افسردگی و خودکشی

نیکوتین، کافئین، الکل، داروهای غیرقانونی، پرخوری وسواسی و برخی داروهای تجویزی همگی اثر تعیین کننده روی افراد افسرده دارند و از دلایل افسردگی و خودکشی هستند. بارها تصور می‌شد که اگر بر سوء مصرف مواد غلبه شود، درد به پایان خواهد رسید. در برخی موارد این حالت صدق می‌کند، اما اگر تلاش برای غلبه بر سوء مصرف مواد به شکست بیانجامد چه؟

شکست می‌تواند باعث افسردگی بیشتر شود که حتی تلاش در پی آن را دشوار می‌سازد، چه رسد به موفق بودن آن تلاش‌ها. حقیقت این است که می‌توان افسردگی را از سوء مصرف مواد جدا کرد. وقتی بر افسردگی غلبه شود، سوء مصرف مواد می‌تواند از جایگاه قدرت پیگیری شود نه از حالت افسرده.

۵. خیال‌پردازی مرگ، افسردگی و خودکشی

طی زمان‌هایی که استرس و تروما شدت می‌یابد، برخی‌ها ممکن است تلاش کنند تا درد زندگی را با خیال‌پردازی درباره‌ی مرگ از خود دور کنند. خیال‌پردازی می‌تواند با این فکر باشد که فرد مرده است و خانواده و دوستان در سوگ او هستند، اندوهگین هستند و به‌خاطر مرگ او بسیار متاسف هستند.

تعداد زیادی از افراد در مراسم تدفین اعتراف می‌کنند که آنها چه انسان دوست داشتنی و مورد تحسینی بوده‌اند. این ماجرای مرگ ما بوده است اما نهایتاً توانستیم به آنها بفهمانیم که زندگی چقدر نامنصفانه است و اکنون آنها می‌توانند ما را جدی بگیرند و دریابند که درد ما واقعی بوده است. تلاش‌های بی‌نتیجه‌ی خودکشی می‌تواند نوع مشابه خیال‌پردازی باشد که در آن، افراد مورد علاقه در اطراف تخت بیمارستان تصور می‌شوند و در نهایت آنها می‌توانند دریابند که چقدر درد زندگی برای ما طاقت‌فرسا بوده است.

اگر فرد با خیالات مرگ اشتغال ذهنی داشته باشد یا از آن برای رهایی از درد زندگی استفاده کند، خیال‌پردازی پاسخی شرطی در واکنش به استرس و بحران خواهد شد. مرگ می‌تواند فکری خوب باشد و فرد ممکن است از درد بیش از مرگ بترسد.

۶. اختلال دوقطبی: انهدام یا اشتعال مانیک

فرد دوقطبی مانیک-افسرده (که بین دوره‌های سرخوشی مانیک و حالت افسردگی جابجا می‌شود) باید برای شناسایی علت‌هایی که باعث تغییر خلقش می‌شود، مورد بررسی دقیق قرار گیرد. برخی افراد به‌نظر می‌رسد می‌توانند دوره‌های مانیک خود را کنترل کنند، اما برخی دیگر خیر. حتی آنهایی که توان کنترل را دارا هستند، اگر شرایط تغییر کند ممکن است در خطر باشند. نوسان خلقی می‌تواند خطرناک و غیرمنتظره باشد. در حالت ثابت ممکن است به خلق افسرده با تمایلات خودکشی شدید برگردد.

دید کلی به آینده

ذهن هشیار انسان تنها نهاد مورد مواجهه در این کره خاکی است که می‌تواند آینده را مفهوم‌سازی و آرمانی کند. نیاز به حس مثبت از آینده، یکی از انگیزه‌های اصلی زندگی انسان است. این امر حتی زمانی که هدف ما شکست می‌خورد، تعالی می‌یابد و انگیزه‌ای برای تصور ادامه زندگی بعد از مرگ است. ما نمی‌خواهیم فکر کنیم که مرگ پایان است. بهشت و زندگی پس از مرگ با خدا این نیاز را برای فرد مذهبی تحقق می‌بخشد، برای برخی دیگر، میراث و تداوم ژن‌هایشان از طریق فرزندان کافی‌ست که حس مثبتی درباره مرگ و عدم پایان کامل زندگی داشته باشند.

افسردگی و خودکشی ارتباط مستقیمی با هم دارند.
افسردگی و خودکشی ارتباط مستقیمی با هم دارند.

در کوتاه‌مدت، و برای آنهایی که خود را درباره آنچه بعد از مرگ رخ خواهد داد نگران نمی‌کنند، هنوز نیازی به حس مثبت درباره آینده‌مان وجود دارد. این چیزی است که باعث می‌شود صبح‌ها بیدار شویم و با روز آمده مواجه گردیم. حتی در مواجهه با سختی‌ها، ما انگیزه داریم که دوام بیاوریم؛ زیرا پایانی برای این شرایط تجسم کرده‌ایم و آینده‌ای بهتر را در آینده تصور می‌کنیم. پیش‌بینی رخدادهای آینده چیزی است که بدن ما را آماده‌ی عمل جنسی می‌کند، چیزی است که ما را برای جمع کردن ثروت و قدرت یا خرید بلیط قرعه‌کشی و تعیین اهداف و آرزوها برانگیخته می‌نماید.

ما همگی نیاز داریم به چیزی در آینده بیندیشیم، اگر همه‌ی امیدهایی که مربوط به اتفاقات مثبت درآینده است را از دست دهیم یا فکر کنیم درد کنونی هرگز خاتمه نمی‌یابد، اغلب ما افسرده خواهیم شد.

نتیجه‌گیری

افسردگی و خودکشی ارتباط مستقیمی با هم دارند. افسردگی و خودکشی را می‌توان دو روی یک سکه دانست. دانستن اینکه چه اتفاقی برایمان رخ می‌دهد، موجب می‌شود بتوانیم بر زندگی و هیجانات خود کنترل داشته باشیم.

اما درمان واقعی تا زمانی که افسردگی از بین نرود، ممکن نیست. من توصیه می‌کنم هرکسی که افسرده است و افکار خودکشی دارد، در صدد کمک برآید. داروهایی وجود دارند که می‌توانند به زندگی بدون افسردگی و خودکشی کمک کنند و درمان به فهم بهتر چرایی افسردگی ما و اینکه به چه چیزهایی در زندگی برای کنترل هیجانات و احساساتمان نیاز داریم، کمک می‌نماید.